ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ شايان 
اين روز ها در قفس افکارم حبسم و در تله ي درد هايم گرفتار
از نفس سرد اميد هام گرمي نا اميدي حس ميشود ...
از ناله ي دلم موسيقي درد بر ميخيزد .
اين روز ها اسير اعمالم شدم و مورد شکنجه ي کار هايم
ديروزم پراز افسوس و فردايم پراز بايد
هر روزم بد از ديروز
ديگر آن نيستم که ميشناختند مردم مرا خوب ...
فکر هاي مردم بر من شده مثل يک نامرد

دلم واست خيلي تنگ شده ...

پاسخ

سلام داداش شايان؛ممنون از متنت.../ منم دلم برات خيلي تنگ شده... خيييييييييييييلي بيشتر از خيلي... چون تنها کسي بودي که باهات چت ميکردم اين روزا بدجور بهت نياز داشتم ولي حيف ديگه ياهو نمياي... درسته شمارتو دارم ولي خب با اس دادن راحت نيستم... به ياد اون شب امتحانايي که تا ساعت 2 شب حرف ميزديم داداش.../ بيخيال.../ منتظرتما دلم برات تنگ شده بيا ياهو

مهدي

مهدي

 

 

 

پاسخ

ممنون منم تبريک ميگم

يوسف ميدانست تمام درهابسته هستند...

امابه خاطرخداوبه اميداوحتي به سوي درهاي بسته دويدوتمام درهاي بسته برايش بازشد."اگرتمام درهاي دنياهم به رويت بسته شدند،به طرف درهاي بسته بدو،چون خداي توويوسف يکيست...

پاسخ

مرسي ستاره جان... واقعــــــــــــــــا عالي بود اين حرف... خيلي وقت بود کامنت نميذاشتي.../ دقيقا توي اين شرايط به اين حرف نياز داشتم...ممنون

خيييييييييييييلي قشنگ بود شايان افرين
پاسخ

ممنون لطف دارين...