سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

 لازم به ذکره که من از همه ی پرنده ها خوشم میاد ولی از بچگی ازین 

 کلاغ لامصب متنفرم... نمیدونم چرا ولی نفرت دارم؛تنها موجود الهی

 هستش که وقتی هرجا ببینمش با سنگ میزنم؛و متقابلا توی حیوانات

 و پرنده ها از همون بچگی عاشق قناری م و اکثر نوشته هام هم وقتی

 چشمم به قناری بابابزرگم افتاد توی ذهنم جرقه خورد و نوشته شد...

 

کلاغ های آزاد

حسِّ یه جنازه در کنار انبوهِ مرده ها
روی زمین حسرت ماه بود هوای دود و غوغا
از اون بالا صدای تیراندازی پرتابِ موشک
اینور جنازه ی کودکی عروسکی یه نوشمک
صدای خرد شدن استخون زیرِ کفشای تانک
دزد و جانیو سلاح و سرقت از مردمِ یک بانک
روح دیگری رو کشیدیم از بدن به آسمون
آسمون پر از روحه و ما میدمیم از روحمون
اون طرف تر صدای گریه هستو شیون و زاری
از بیمارستان و مادری که مردش زیر باری
کودکی که زنده موند و گریه های بدو حضور
و جسمی که خاموش شد و روحی نوعی که کرد ظهور
مادر مردو کودکش رو سپرد به دستای پدر
مردی که آهش از اینه که این سیزدهم نشد به در
روح دیگری رو میکشیم از بدن به آسمون
آسمون پر از روحه و ما میدمیم از روحمون
یکمی اون طرف تر یه خانم پیرو سالخورده
روی تختو ناگهان شیون از مادری که مرده
پسرو نوه نتیجه همه دور قبر موقت
گریه و ماتم و زاری و دستهای گره بر سر
مراسم گلاب شویی و غسل روی سنگی خشگل یعنی چی؟
برای یک جنازه و اشکهای بشکه به بشکه
روح دیگری رو کشیدیم از بدن به آسمون
آسمون پر از روحه و ما میدمیم از روحمون
.

.

.

کلاغ های آزاد


مثل کلاغای نشسته رو تیر چراغ برق
آدما رو مینشونیم تو دنیا و یه عمر تاج و تخت
وقت پرکشیدن کلاغ از تیر چراغه
آدمی حکم کلاغه و چراغ زمین داغه
اون طرف تر یه جوونه مرتکب به جرم و حکمش
هشت صبحه و سرما و تازیانه روی لپشعصبانی شدم!
اجرای حکم قصاصه و دقایقی نموندهعصبانی شدم!
که چشماش بسته شه و لحظه های بعدو نبینهعصبانی شدم!
سرما لباشو دوخته و از درونش گریه و زارعصبانی شدم!
ندای آخرشه نزدیک شده به چوبه ی دار دعوا
زیر پاش خالی و رقص مرگه تو روزی میمونیعنی چی؟ (واقعا متاسفم...همین)
روح دیگری رو کشیدیم از زمین به آسمون
شغل من اینه ثبت وفاته تو تقویم دنیا مشکوکم
ترسیم حقیقتی که رویا بود برا آدما
من که مامور کار آدما نیستم توی دنیا
یکی امروز میاره منم میبرم واسه فردا قابل بخشش نیست
روح دیگری رو می کشیم از زمین به آسمون
مثل کبوترای بال کشیده از رو پشت بوم
پرنده ها یکی یکی سوار میشن رو دستمون
ماها زیر یه سقفیمو خداست بالاس رو سقفمون
چرا دروغ بگم نمیشه ببینم و نخندم عصبانی شدم!
چهره ها خنده داره آخه بعضی مبهوتن از دم
یکی جیبشو دست میزنه و میبینه خالیه شرمنده
یکی اشک تو چشاشه و پی روزای قبلیه
امیالو آرزوها خوبیو ظلم هرچی که بوده
حالا لاشه ای شدن جاشونم توی یک تابوته
بگذریم وقتشه روح دیگری بیاد به آسمون
آسمون پره از روح بشه تا اشباع کهکشون


قناری تو قفس...

.

.

.

اینم تقدیم به قناری هایی که پر زدن و رفتن و از قفس رها شدند...یعنی چی؟


بی صدا فریاد کن

 

shayan17گل تقدیم شما

نایت اسکین

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/8ساعت 2:54 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |


Design By : Pichak