• وبلاگ : پـــرواز بــه يــجــاي ديــگــه
  • يادداشت : صداي تيشه ي فرهاد ...!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مقدم 

    هيچ کس اشکي براي ما نريخت

    هر که با ما بود از ما مي گريخت

    چند روزي هست حالم ديدنيست

    حال من از اين و آن پرسيدنيست

    گاه بر روي زمين زل مي زنم

    گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

    حافظ ديوانه فالم را گرفت

    يک غزل آمد که حالم را گرفت:

    ما زياران چشم ياري داشتيم

    خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

    پاسخ

    ...........