• وبلاگ : پـــرواز بــه يــجــاي ديــگــه
  • يادداشت : عاشـــــــق زندگيمم!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 37 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مقدم 
    مرد مست به خانه آمد .
    آنقدر مست بود که گلدان قيمتي که زنش به آن
    خيلي علاقه داشت را نديد
    و به گلدان خورد و گلدان شکست .
    پيش خودش گفت حتما زنم فردا واسه گلدون کلي داد و
    بيداد ميکنه
    همونجا خوابش برد ...
    صبح که ازخواب بيدارشد يادداشتي را روي يخچال ديد :
    عزيزم صبحونه مورد علاقتو روي ميز چيدم الانم رفتم
    بيرون تا براي ناهار مورد علاقت چنتا چيز بخرم
    دوست دارم عشقم ...
    مرد با تعجب از پسرش پرسيد
    اين يادداشته مامانته ؟ چرا
    مامانت ناراحت نشده ؟!
    پسر گفت ديشب که مست بودي مامان بغلت کرد ،
    بذارتت رو تخت . تو عالم مستي گفتي :
    « خانم به من دست نزن من متاهلم ... »
    « بسلامتي همچين مردايي »