وبلاگ :
پـــرواز بــه يــجــاي ديــگــه
يادداشت :
و همچنان او سکوت کرد و شاد ماند...
نظرات :
1
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
....
يه سوال داشتم..راستش کتاب بوف کور رو خوندم.توپستاتون هم متوجه شدم شما هم خوندي..يه شخصيت دختر اوايل داستان هس که نميتونم معنيشو درک کنم ک نماد چه چيزي هستش..شما ميدونين؟؟
پاسخ
اره چندين دور خوندم و تفسيراشم خوندم :) دختر نماد و استعاره از كشور ايرانه و آرزوي وصال به اون دختر همون حس وطن پرستيه صادق هدايته،اما اين دختر (ايران) هرزگي ميكنه و هر مدتي يكبار حكومتش عوض ميشه و يه مدت با يكي ميپره و يه مدت با يكي ديگه(هرزگي) اما باز صادق(نماد روشن فكران و استعاره از حق طلبان) با وجود دانستنه هرزگيه معشوقه ش بازم تو آرزوي وصال بهش هستش، كل عمرش رو تو تاريكي (استعاره از ظلم و استبداد) به دنبال اين فاحشه (ايران واقعي) بوده و دقيقا وقتي نا اميد ميشه و منزوي و كلا ذره اي اميد نداره شب وقتي ميخواد ديگه بيخيال شه و برگرده خونه (استعاره از خودخواهي و آسايش) يهو ميبينه اين فاحشه دم درش نشسته!!! با خوشحالي ميبرتش خونه تا باهاش همبستر شه(به آزادي مطلق برسه) كه ناگهان رو تخت ميبينه كه فاحشه ي معشوقه مرده و بي حركته!!! با اين وجود تا صبح صادق باهاش عشقبازي ميكنه و لذت ميبره(تا به حسرت و حس وصال برسه و آروم شه) كه وسط اين لذت يك طرفه ميبينه تن فاحشه بجاي داغ كردن يخ زد!!! (هيچ مطلق) علي رغم ميل باتنيش با گونه هاي خيس و چشماي تر(كشتنه كل آرزوها و ايده ها تو دل) با چاقو تمام اعضاي فاحشه رو تكه تكه ميكنه و ميريزه تو چمدان(نماد طرد شدن) از طريق پير مرد قوز كرده (خدا) كه به همه چي آگاهه ،جنازه رو ميبره به كوهستان(نزديك گاه خدا) زير خاك دفن كنه كه باااااز بين راه و بعد از دفن متوجه ميشه كه كرم هاي جنازه ناخودآگاه به تن صادق چسبيدن و زير خاك نرفتن(روز از نو روزي از نو و عدم فرار از ذات حق طلبي) و و و ... اميدوارم مفيد بوده باشه :)