ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
نمي دونم چي ميگي!!نمي دونم چه حسي داري...تو رو نميگم...تو از تموم ايرانيا متنفري...اما من از پسرا متنفرم...پسرايي که تا حالا ديدمشون و از در برادري وارد ميشن و بوس رو لب /ادم ميکارن....نمي دونم...من متنفرم از ادمايي که اشک توي چشمام ميارن...ميخوام متنفر باشم اما نمي تونم...من عاشقم...عاشق همين گرگايي که دارن منو؛احساسمو؛قلبمو مي درن....من متنفرم از آدمايي که سر قبر مامانم چشمشون تو چشممه تا ببين گريه مي کنم يا نه...که اگه نکنم برام حرف دربيارن...از مردمي متنفرم که به عقايدم ميخندن...من خودم ممکنه به جکايي که درباره ي ترکا مي شنوم بخندم...ولي همين فارسا که ادعاي آدميت مي کنن منو به اين روز درآوردن....منم مثل يه خواهر....از خودت متنفر نباش...بعد از خدا...آدم بايد بگه...خودمو عشق است...
پاسخ

سلام،عشق=كشك . پس عاشق نباش؛ همونطور كه گفتي عشق به خدا تنها عشقه... ممنون از نوشته ت