سلام خوشحالم که موافقي و بيشتر خوشحالم که نظرم مث نظر مامانته.ميدوني
وقتي از مامانت صحبت کردي باورکن احساس کردم با ايشون هم عقيده هستم قدرشو
بدون بايد مادر نمونه اي باشه که اينطور پسري تربيت کرده تو فقط يه جاي
زندگيت بدشانسي آواردي اونم شايد درست نباشه بهش بد شانسي بگيم چون اين حس
رو تو زندگي هرکسي نميتونه داشته باشه اگه اسمشو بزاريم لطف خدا شايدم کم
نگفته باشيم پس از يه طرف که شايد با اين کار فک کني آبروت جلوي دوست و
آشنا و فاميل رفت ولي نه تو گناهي رو مرتکب نشدي فقط صادقانه کسي رو دوست
داشتي فقط يه پسر ساده و پاک بودي و کم تجربه راهشو ندونسته جلو رفتي همين.
اين فرهنگ جامعه ماست که حتي دوست داشتن پاک رو جز فساد اخلاقي ميدونند و
مدام از هم بدگويي ميکنن ما به راحتي بدون توجه به اطرافمون ميتونيم زندگي
آرومي داشته باشيم....پس اگه از طرفي با شکست مواجه شدي از طرفي ديگه:
1- احساس دوست داشتن که هرکسي نميتونه داشته باشه
2-نزديکتر شدن به خدا
3-آشنا شدن با افراد بيشتر و استفاده از تجربيات و نظرات اونا
4-شناختن و تشخيص دوستي ها و دشمني ها
و..............................
که همه ي اينا با هم يه تجربه بزرگ رو شکل ميده که همشون به نوعي از لطف خدا بوده
پس ميبيني با از دست دادن چيزي که منشا ندونم کاري هاي خودمون بوده خيلي
چيزها بدست مياريم که اگه واقعا بهش توجه کنيم هر کدومشون به نوعي از چيزي
که از دست داديم با ارزشتره (توجه:چيزي که از دست داديم بي ارزش نبوده ولي
بارزش تر از چيزهايي که بدست آورديمشون هم نبوده)پس در واقع لطف خدا چندين
بار شامل حال ما شد. اگه نتونستيم از لطف خدا به درستي مواظبت و استفاده
کنيم و بنا به دلايلي از دست داديمش سعي کنيم از لطف هاي ديگر به نحو احسن
استفاده کنيم که بيشترشون از بعد از شکست بهشون دست يافتيم........
به دست اوردن چندين حس دوست داشتن در مقابل از دست دادن تنها يک حس دوست
داشتن. وقتي دل از دوست داشتن شکست بعد از اون چندين حس دوست داشتن در دل
ريشه ميکند. توجه کردي؟ آيا جالب نيست؟!!!!!!!!!!!!!
منظور از دوست داشتن ميتونه همه چيزو شامل باشه حتي طبيعت زيبا و مسافرت و دوست داشتن افرادو.............................
همه ي اينا نظرات شخصي خودمه
ببخش خست کردم