سلام،ببخشيد اون پاسخ قبلي م به نظر قبلي تون اشتباهي بود ميخواستم به فرد پاييني تون بنويسم كه اشتباهي به شما شد... پاسخ اصليه من به اون ايميل اولي شما اينه:ممنون... همشو خوندم؛ ولي راستشو بخواين به هيچ کسي اعتماد ندارم حتي به پدر خودم حتي به مادر خودمم اعتماد ندارمهمه ي حرفاتون رو قبول دارم به طوري که اگه متن هاي اخير من رو تو وبلاگم اگه بخونين منظورمو متوجه ميشينمن عاشقم ، عاشق خداي خودم چون استادم عاشقشه ، چون شيفته ي استاد شريعتي ام(به قول شما ها: لعنت الله!!)من بزرگترين گناهم اينه که خيلي رک هستم خــــــــــــــــــــيلي، راستي من خيلي دوستا مثل شما دارم که هر روزسعي ميکنن افکارم رو عوض کنن ولي موفق نميشن، من عاشق حسين(ع) هستم چون در سخت ترين شرايط پا پس نکشيدمن عاشق ابوالفضل(ع) هستم چون معناي کلمه ي "وفا" رو تا ته رسانيد،من عاشق زينب (س) ام چون مرد تر از مرد هاي عرببود،عاشق دکترشريعتي ام چون در سخت ترين شرايط باز حرفاشو زد و هميشه با خودش زمزمه ميکرد:انسان يا بايد فرياد بزنه يا اينکهلال و خاموش باشه زيرا با مِز مِز کردن کاري حل نميشه ؛ عاشق بابک خُرَمدين هستم(اسطوره ي تُرک ها) (قهرمانه ترك ها) چون وقتي که وزير خودش بهش خيانت کرد و با عثماني ها دس به يکي کرد تا بابک رو محاصره کنن وقتي بابک رو تيکه تيکه کردن بابک خون روي زخم هاش رو جمع کرد و ماليد تو صورتش تا دشمن نفهمه از ترس رنگ و رخسارش پريده...تا دلتون بخواد تو پارسي بلاگ وبلاگم رو توقيف کردن به خاطر متن هام، ولي باز ادامه دادم، هر کسي بهم ايميل ميدهو ميخواد بهم نزديک بشه به هيچ عنوان بهش اعتماد ندارم و مسلما شما هم ازين قائده مستثنا نيستين...چه ضامني دارين که شما جزو اونا نيستين...؟ پس ازم انتظار نداشته باشين حرفاتون روم اثر بذاره