سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

سلام برو بچ چطورین؟؟لحظه شماری میکردم

پنجشنبه بیاد و واسه یه ساعتم که شده از

خونه بزنم بیرون و وبم رو تو کافی نت آپ کنم

و دقیقا ازون جایی که پنجشنبه ها از ساعت6

تا7 وعده ی دیدنه یار هستش(بقول مازیــار دوست داشتن)

بخاطر همین امروز از صبح شنگول بودم و طبق

معمول ساعت6عصر ماشین رو ورمیداشتم

و میرفتم دنبال یار...!شوخیولی بنا به اشکالات فنی

در سیستم شرایط یار نتونستم ببینمش و یه

کوچولو ضایع تشریف بردمچشمکو اومدم کافی نت

ماشالله از بس اینجا(کافی نت) سیگار کشیدن

همه جا مه و دود هستش و شبیه گردنه ی حیران

و جاده ی اردبیل-آستارا شده!!!عصبانی شدم! و آقایون دارن

کانتر بازی میکنن أه أه متنفرم از گیم نت ها و

کانتر... اگه بخاطر کنکور و شرایطم نبود عمرا

پامو به کافی نت میذاشتم...تهوع‌آور

.

.

.

این شعر نو رو چند شب پیش دلم گرفته بود

و طبق معمول شب ساعت1بعد از گوش دادن

به رادیو جوان(اینجا شب نیست) شروع کردم

به نوشتن نمیدونم چطوری نوشتم و ...!

آخه اولین شعر نو ای هستش که علاوه بر کتابم

مینویسم؛و این روزا خداییش بـــــوق میخورم

از بس درس میخونم و بعدشم که به سبکی که

میخوام اثبات کنم فکر میکنم و طرح میریزم...

آخه من شخصیتم سانتیمانتالیسم هستش

ولی قلمم دقیقا برعکس یعنی سوریالیسم.

سانتیمانتال یعنی پوچ گرایی از لحاظ هدف و

پای بندی به مذهب در عین سیاسی بودن

که معروف ترینه این سبک دکتر شریعتی هستش

ولی سوریالیسم یعنی نفی دین و ایمان توی

هدف نوشته که معروف ترینش صادق هدایت هستش

و منم به کمک استاد راهنما هام به این تلاش

میکنم که وجه اشتراک این دوتا سبک رو جمع کنم

و یه سبکی درست کنم که شامل هر دو باشه

البته فعلا روزانه فقط 1ساعت در این مورد مطالعه

میکنم ولی بعد از کنکور خبرای خوشی دارم

به امید خدا...

.

.

.

و اینم بگم که این شعر مخاطب خاصی نداره

و طبق سبک سوریالیسمی مخاطب مجازی داره

که استعاره از تمامی رویاها و بانو ها هستش

 

بانو

 

سلام بانو...
حالِ من خوب است
گونه هایم خیس،پاهایم سست
امّا دلی روشن...
بانو،به شکستگیِ بال هایم نَنِگر
به بال بال زدنای در قفسم نَنِگر
به دلِ در زنجیرم نَنِگر
به قلم دار های قلم شده ام نَنِگر
بانو،آهای بانو...
با تو أم،دنبالِ که میگردی؟!
بانو من دچارِ دردم دچارِِِ آُسم
مرا هوای تو بس است انگار...
من دچارت شده ام
دچارِ کسی که نمی شناسمش
به دلیلی که نمی دانمش...!
دچارِ تویی که هنوز در من به دنیا نیامده،
من تو را بو کشیدم...
در سختی در رنج...
در تنهایی های شلوغی و
در دشمنی های دوستانه...!

 

shayan


نوشته شده در پنج شنبه 92/7/11ساعت 7:47 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |


Design By : Pichak