سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

(موضوع های مختلفی بود که میخواستم بعنوان اولین پست سال بیان کنم...

چه موضوعی سر از علی؟؟!!مناسبت خاصی نداره این پست ولی شب وفات

خانم فاطمه س نتونستم برم هیئت یا بهتره بگم که نخواستم برم!! و نشستم

خونه و تا ساعت3 صبح برای صدمین بار متن علی تنها تر از خدا رو خوندم از

شریعتی و نتونستم تو این ایام نسبت به این متن بی تفاوت باشم چون این

شب ها سخت ترین شبای علی بودهیعنی چی؟)

سلام قبل از هرچیزی یه عذرخواهی اساسی میکنمقاط زدم چون کمال بی معرفتی و بی ادبی بود یهویی 40-50روز نبودنم؛عیدتونم مبارکگل تقدیم شما،شمارو نمیدونم ولی واسه من مزخرفترین عید بود؛از وقتی دنیا اومدم سومین عید نوروزی بود که تو ایران بودم و اولین عیدی هم بود که تو شهر خودم و خونه موندم،خیــــــــلی سخته چون من تو طول سال فقط عید رو راضی میشم با خونواده جایی برم که اونم اونا رفته بودن مکه و من بودم و خودم ! دوس ندارم فاز بد بدم ولی این بند شعر حصین ابلیس رو خیلی دوس دارم: من،همون که خوش بود یه وقتی،سرحال و سنگین و سفت...میفهمی!!؟؟همه چی پیچید و همه رو ساخت؛روز هاشم مثل هم ه؛حتی روز تحویل سال!!تنها باش چون برات مفیده،مثل من،کسی که سایه اش سفیده...!!!یعنی چی؟


سایه


البته 2ساعت قبل از تحویل سال همزمان هم به اجرای احسان جون نگاه میکردم و هم یه متنی نوشتم تا فرداش برم کافی نت و آپ کنم ولی همه ی مغازه های شهر بسته بودن و بعدشم که مشغول تست زنی بودم که نشد که بشه! همه درسارو جمع بندی کردم و فقط دوتا غول مرحله آخر یعنی هندسه و فیزیک مونده که چون میدونستم رو این دوتا درس توفیق چندانی به دست نمی آرم بخاطر همین گذاشتم آخر. خب درصد های دروس عمومی م رو میشد از پارسالم حدس زد که اینطور بشه و کلا از دروس عمومی م راضی م ولی واسه شیمی یه سوپرایز دارم واسه همه(خونواده و رفقا و مدرسه) چون همه میدونن من از شیمی متنفر بودم و همیشه منفی میزدم؛ولی یه سوپرایز اساسی دارم واسه همه تو شیمی. فقط و فقط 82روز موند تا کنکور ؛عین زندونی ها تقویمم رو روز به روز خط می زنم!! این15شب که با داداش یاشارم تا ساعت4صبح حرف میزدیم و آهنگ گوش می دادیم و ازون جوک های همیشگیش می گفت تا حالم رو بهتر کنه؛بهتر که چه عرض کنم،عوض کنه!! تو این ایام نوروز تلقین میکردم که دوتا مورد رو نمیدونم و ازشون خبر ندارم؛دوتا موردی که مطمئنا اگه بهشون لحظه ای فک میکردم باز به عقل و دلم غلبه میکردن؛ولی خب خداییش این دوتا مورد بعلاوه ی دوری خونواده که تو مکه بودن؛دست به دست هم داده بودن داغونم کنن تو ایام عید؛منم از لج و از رو حرصم فقط میخوندم و تست؛آخه عادتمه هروقت حسابی داغون باشم هی غذا میخورم و درس میخونم!!!چند روزیه که یه بوهایی استشمام میکنم که عقل سلیم حکم میکنه گوشیمو خاموش کنم تا کنکور... قراره تلفن ثابت واحد خودم رو از فردا راه بندازم تا اگه خونواده کاری داشتن به اون بزنگن و رفقا اگه زنگیدین به همراه اولم و خاموش بودم نگران نباشین چون تو این8سالی که این خط در اختیارمه سابقه نداره حتی یه روز خاموش باشه ولی خب دیگه...و تا6تیر ساعت12ظهر خاموشم!! ایرانسلمم که خیلی وقته خاموشه و خاموش خواهد ماند الان4ماهه که ایرانسلم خاموشه انقددددددددر کیف میده اعصابم آرومه!!!گیج شدم
واقعا اگه سریال پایتخت و ارسطو و باباپنجعلی نبودن حالم افتضاح میشد؛ (دوست داشتنالــــــــکی مـــیگه!!دوست داشتن) خیلی تنهام،واقعا به معنای دقیق کلمه ی تنهایی،از همون تنهایی که مولا علی تو چاه فریاد می زده و شبونه گریه میکرده؛از همون تنهایی که بابک وقتی از وزیر خودش خیانت دید و اعراب اعضای بدنش رو تیکه تیکه میکردن؛فریاد کشان خونش رو روی صورتش می مالید تا دشمن نفهمه که ترسیده و رنگش پریده؛از همون تنهایی که گالیله تو کلیسا وقتی حقیقت جاذبه و چرخش زمین رو مطرح کرد،کافر قلمداد شد و میخواستن اعدامش کنن که از روی جبر حرفش رو پس گرفت و گفت:همه حرفام دروغ محض بودن و علمای دینی راست میگن!! از همون تنهایی که مهدی مهدویکیا بین 100هزار طرفدارش جلو چشم میلیون ها هوادارش غریبونه اطراف زمین چرخید و واسه تنهایی افکارش و تنهاییش بین میلیون ها نفر اشک ریخت...!!
کافیه متن "علی تنهاتر از خدا" رو از دکترشریعتی بخونین تا عاشق علی بشین،خب اکثر ماهارو بعــــــــــضی آقایون با افراط و تفریت های نابجا از مذهب زده کردن؛من نمیگم مذهبی به سمت علی برین؛با همون ذهن کنجکاو و پر از سوال و فلسفه می شه به علی رسید من چند ماهی در مورد قشر علی اللهی ها تحقیق کردم خب واقعا اوج اعتقاد به اعتقاد اینا می گن؛انسانایی که همه دار و ندارشون علی هستش،بقول شریعتی :چه سعادتی ازین بالا تر که به سطحی از اعتقاد و شناخت علی برسی که علی رو خدا بدونی؛من اصل مذهب علی اللهی رو قبول ندارم چون نوعی شرک محسوب میشه؛ولی اعتقاد درونی و قلبی علی اللهی هارو قبول دارم و کاملا درک میکنم؛در کل خیلی دوسشون دارم بخاطر جدیت و تعصب شون و مخصوصا عاشق مراسم سرسپردن شونم و شعار مذهب شون اینه:"پاکی،راستی،نیستی،ردآ" و هرکدوم از این 4تا کلمه شامل هفت پیر(رهبر) و هفت کتاب میشن یعنی به معادلی 28تا کتاب مقدس دارن!! و توضیحش خیلی مفصله که ایشالله سرفرصت توضیح میدم...و ایشالله به امید خدا قراره بعد کنکور به کمک رفیقم برم و مدتی توی ارومیه و قسمت شمالی کرمانشاه با علی اللهی ها بمونم تا بیشتر باهاشون آشنا شم.
برخی از علمای دینی ما شیعیان اثنی عشری گفتن که این افراد یارسانی(علی اللهی) شیطان پرستن؛جواب این جمله رو خیلی سعی کردم و جلوی خودمو گرفتم که تو وبم ندم و فقط در جوابش یکی از درخشان ترین بند ها و سخنان نهج البلاغه از مولا علی رو مینویسم:
مردم را روزگاری رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن،در آن روزگار ساختمان مسجد های آنان نو و تازه ساز است و از رستگاری ویران! ساکنان و سازندگان آن مسجد ها بدترین مردم زمین اند،فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان در آویزد.آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند،و آن که از آن پس افتد به سویش برانند. خدای تعالی فرماید:"به خودم سوگند،بر آنان فتنه ای بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند" و چنین کرده است،و ما از خدا می خواهیم از لغزش غفلت درگذرد. (خیلی خنده‌دارآی گفتـــیا علی جان خدا از دهنـــــت بشنوه خداییش عجب مولایی داریم آقا و سرور هرچی آقا هستش و دشمن درجه یک چاپلوس ها و منفعت طلب ها)


مولا علی


خب فلسفه و عرفانباید فکر کرد دقیقا یه تیغ دو لبه هستش که اکثر اوقات افرادی که بهش رو میارن تو پاره ای از اتفاقات و دوران به بن بست میرسن و تنها راه پیش رو رو خودکشی میبینن . شریعتی وقتی18ساله بوده بعد از خوندنه فلسفه ی و برهان های موریس مترلینگ و تک تک جملات صادق هدایت،به بن بست رسیده بود و شریعتیه 18 ساله یه شب که میخواسته خودشو تو خودخونه بندازه و خودشو خلاص کنه؛یهو به یاد مولانا و مثنوی معنوی میوفته که چطوری توش خدارو وصف کرده و از خودکشی منصرف میشه و تصمیم میگیره تا ته خط و تا آخر راه بره و حتی شکنجه و زندانی هم بشه دست از کارش برنداره و همون جوان18ساله شد شعله و جرقه ی تک تک ذهن هایی که عاشق سوختن و سوزوندنند!! خب منم به بن بست رسیده بودم به بدترین طرز فکری که یه جوان18ساله میتونه بهش برسه؛ولی تنها نهج البلاغه و علی آرومم کرد و شد یار شبهام و دلگرمیه شب های سرد یه داوطلب کنکوری!!!
حالا با قاطعیت و به صراحت تمام میگـــم مرجع تقلیدم تنها و تنها مولا علی هستش و کاری هم به قانون و فلان حرفا ندارم که مرجع تقلید بایستی در قید حیات باشه و فلان باشه بسار باشه؛اصلا! چون تنها فردی که میتونم شهادت بدم کامل هستش و لایق مرجع تقلید شدن مولا علی هستش و والسلامدعوا

 


نوشته شده در شنبه 93/1/16ساعت 4:58 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |


Design By : Pichak