سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

خود شناسی مقدمه ی خداشناسی و اخلاق

حال برای چه گفته اند خود را بشناس؟ از خود شناسی به کجا می رسی؟ به عبارت دیگر خودشناسی مقدمه ی چیست؟ گفتیم این را برای دو منظور گفته اند. یک منظور همین است که اگر خود را بشناسی،به مهمترین مسئله ای که برای بشر مطرح است و راز اصلی جهان می باشد خدا پی می بری.دوم اینکه خود را بشناس تا بدانی در زندگانی و در جهان چه باید بکنی و چگونه باید رفتار کنی،یعنی اخلاق و عمل. اگر خود را نشناسی نخواهی دانست که رفتار و اخلاقت در جهان چگونه باید باشد،یعنی خودت چگونه باید باشی؛چون اخلاق از آن نظر که یک سلسله ملکات است بر می گردد به چگونه بودن و این که خودت چگونه باشی و چگونه رفتار کنی. پس برای پی بردن به بزرگترین راز های جهان و مهمترین مسئله  ای که در فکر بشر مطرح است یعنی خدا،خود را بشناس؛و برای مهمترین مسئله از نظر ابتدای عملی بشر که من چگونه باید باشم و چگونه باید رفتار کنم یعنی اخلاق نیز خودت را بشناس. در قسمت اول می خواهم مقداری توضیح بدهم که چگونه انسان اگر خود را بشناسد خدا را می شناسد؟ «قرآن هم برای "خود شناسی" حساب جداگانه ای باز کرده است،به این معنا که در قرآن_سراسر عالم خلقت،آیت و درس است برای خداشناسی ،یعنی اختصاص به انسان ندارد که انسان فقط خودش را باید بشناسد تا خدا را بشناسد. از نظر قرآن،تمام جریان های خلقت،تمام واحد های آفرینش اعم از آسمانی و زمینی،هرچه که در عالم هست،آیاتند،یعنی علامتها و نشانه های وجود مقدس پروردگارند: اِنَّ فی خَلقِ السَّموات و اَلاَرضِ وَاختِلافِ اللَّیلِ و النَّهارِ لَآیاتٍ لِاُولیِ الاَلبابِ  {ترجمه:همانا در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز نشانه هایی است برای صاحبان عقل.} که این جور آیات در قرآن زیاد است. ولی در عین حال که قرآن سراسر عالم را کتاب حق تعالی می داند که هر سطرهای این کتاب دلالت می کند بر علم و حکمت و دانایی موءلّف آن،قرآن هم برای نفس انسان حساب جداگانه ای باز کرده،یعنی از نظر قرآن این فصل از فصول کتاب آفرینش که نامش انسان است،برای انسان آموزند گیهایی دارد بالاتر و بیشتر از آنچه که مثلا درختان دارند. درست است که:

    برگ  درختان  سبز  در  نظر   هوشیار                          هر  ورقش   دفتری  است  معرفت   کردگار  

ولی نفس یا خود انسان که از هر چیزی به انسان نزدیکتر است آموزشهایی دارد که غیر او ندارد. این آموزشها که از مختصات نفس انسان ،و برای انسان است چیست؟ البته انسان هم دارای تشکیلاتی است که در هر طبیعتی هست، و از جنبهء وظائف الاعضایی،فیزیولوژی و تشریحی، همین طور که برگ درختان دلالت می کنند]بر معرفت کردگار[، انگشت یا ناخن انسان هم دلالت می کند ،بلکه در هر مویی از مویهای بدن انسان ،یا در هر رگ از رگهای بدن انسان یک دلالتی هست. از این جهت انسان شبیه اشیاء دیگر است؛اما آموزشهایی هست که از مختصات نفس انسان است که گفتیم قرآن هم ]برای نفس انسان از نظر پی بردن به خدا[ حساب جداگانه باز کرده. این که می گویم "حساب جدا گانه" برای این است که مثلاً  می گوید: وَ فِی الاَرضِ آیاتٌ لِلموقِنینَ  در زمین نشانه هاست برای اهل یقین،کسانی که بخواهند به مقام یقین برسند؛بدیهی است انسان هم در زمین است و بیرون از زمین نیست،ولی راجع به انسان می فرماید: وَ فی اَنفُسِکُم  و در خود شما. اختصاص می دهد. یا در آیهء دیگر می فرماید: سَنُریهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی اَنفُسِهِم حتَّی یَتَبَیّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ {ترجه:ما نشانه های خود را در جهان و در نفسهایشان به آنها می نمایانیم تا برآنان روشن گردد که او حق است.} حساب آفاق (عالم بیرون) را یک حساب جداگانه ذکر می کند. می توانست انسان را هم جزء آفاق ذکر کند،ولی برای "خود" انسان جدا حساب باز کرده: وَ فی اَنفُسِهِم.


نوشته شده در شنبه 91/1/19ساعت 2:31 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |


Design By : Pichak