نظرات ياداشت شهيدان زنده اند... - پـــرواز بــه يــجــاي ديــگــه

سلام شايان جان حسابي با اين آپت متحول شدم راستش من خودم دايي ام شهيد شده هيچ وقتم جز يک عکس چندتا نامهو خاطراتش که مامانم تعريف ميکنه چيز ديگه ازش نفهميدم ولي وقتي آپ تو خوندم يه سري زدم به وصيت نامه اش براي مامانم وخاله هام نوشته بود خواهرانم هميشه سعي کنيد فاطمه وار زندگي کنيددخترانتان را هم زينب وار تربيت کنيد... بعد متوجه خودم شدم واقعا براي خودم متاسفم که هيچ وقت درک نکردم که چرا محمدرضاي17يا18 ساله که دايي من بود راه شهادت رو براي خودش انتخاب کردبراي خودم متاسفم که نفهميدم دايي ام براي نگه داشتن اسلام و ازادي منو امثال من وحجابمون شهيد شدممنون که منو به خودم اوردي.بعدشم از راهنمايي مفيدت خيليييييييييي ممنون مامانم قول داده توي پيداکردن کتابايي که معرفي کردي بهم کمک کنه وقتي گفتم بهش چنين کتابايي رومي خوام تعجب کرد وگفت واقعا ؟گفتم آره مگه چيه ؟گفت بهم آخه هچ کس تو اين خونه تقاضاي چنين کتابايي رو نکرده باشه دخترم.ديگه حسابي ممنون بعدشم اينکه کاش معني اون دوبيت شعر رو مي نوشتي خيلي دوست داشتم بدونم .ببخش زياد شد عزيز بازم مچکرم موفق باشي

پاسخ

عليك سلام فائزه خانم گل... ممنون از نظر لطفت به اين مطلبم البته اگه ميبيني كه اين مطلبم كم نظرات داره واسه اينه كه طول و نوشته هاي اين پست م خيلي زياد بود و جماعت ايران هم طبق معمول تا ميبينن طول مطلب طولانيه ، يا فقط اول و آخرش رو ميخونن يا هم فقط عكس هاشو نگاه ميكنن...!!! راستي آره كتاباي دكترشريعتي خوبه ولي مواظب باش پاهات نلغزه به قول بابابزرگم؛ چون اين جماعتي كه من ميشناسم هميشه از كاه كوه ميسازن و از فردي كه پاش لغزيده طوري از پاهاش ميكشن كه تا آخر عمر به خودش نمياد...!!! البته اگه به اين مسائل فلسفي علاقه داري، حتما برو و دكلمه هاي استاد حسين پناهي رو تهيه كن به دردت ميخوره واقعا ؛اگه اي دي اس ال داري كه خودت از گوگل همه ي دكلمه هاش رو دانلود كن اگه هم نه كه برو به يكي از اين فروشگاه ها و استريو هاي تو بازار كه اين آلبوم هاي روز خواننده ها يا شاعر هارو ميفروشن سر بزن و بگو: فول آلبوم دكلمه هاي استاد حسين پناهي رو ميخوام... مبلغش هم زياده زياد نيس... من از استريو ي يكي از دوستام خريدم 1000تومن ؛ البته اگه اورجينالش رو پيدا كني فك كنم 4 يا 5 تومن باشه... معني اون دوبيت بالاي مطلبم هم اينه: اي كه هنوزم كه هنوزه سينه ها و دلت پر خون هستش تبريز عزيزم،اي تبريز يادته كه مردمانت كاه و علف هاي خشك حيوانات رو توي آب تَر ميكردي و ميخوردي ولي با اين حال راضي نبودي توي تحريم هاي پادشاهان دست نياز سوي پادشاه دراز كني و غذا بخواي ولي با سختي هاي بسيار حق ت رو گرفتي،پس دوباره به خودت بيا دوباره يه حركتي كن و اين زنجيري كه دور تا دور بدنت كشيدن رو پاره كن و رها شو،همانند شير خشمگين دوباره به ميدان نبرد بيا اي تبريز عزيزم... (دكتر زينالي)