• وبلاگ : پـــرواز بــه يــجــاي ديــگــه
  • يادداشت : عاشق ترين فارغ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 88 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آخرين نظر 
    گاهي وقتها دلم ميخواد بگم:

    من رفتم،قهرم،ديگه دوست ندارم…..
    وچقدر دلم ميخواد بشنوم که:کجابچه لوس؟مگه دست خودته!!

    غلط ميکني که بري!
    مگه رفتن به اين راحتي هاست!!
    اما نمي دانم چه حکمتي است که آدم اين مواقع هميشه ميشنود:

    به جهنم…!

    پاسخ

    من قبل از دوسال اخير مدام واسه نرفتن و موندنه همه و هرچيزي التماس ميکردم و گريه ميکردم ولي تو اين دوسال اندازه ي 20سال پخته شدم.ياد گرفتم که واسه موندنه عزيزانت واسه خوش بودنشون بايد هرکاري کني ولي وقتي خواستن ازت جدا شن نبايد اصرار کني چون اوني که ميخواد بره رو هيچ کس و هيچ چيز نميتونه نگه ش داره و برعکس اوني که بخواد بمونه رو هيشکي نميتوني جدا کنه... پس بايد آدم يه پلي باشه که همه و همه ازش عبور کنن و عين خيالشم نباشه. من يه پلي ام که همه و همه آزاد ن از روم رد شن و برن شايد به ظاهر کار احمقانه باشه ولي باشم افتخاره که لحظه اي کسي تو ايستگاه پل ام توقف کنه.واسمم مهم نيس چي و کي باشه و مهمم نيس اونوره پل ام به کجا ختم بشه... پس نه واسه موندنه کسي التماس ميکنم و نه واسه رفتنه کسي گريه... من تا حال فقط و فقط و فقط بخاطر عذاب وجدانم گريه کردم که اونم محاله تکرار بشه... همين