گفتند:
دستان عباس را قطع کنيد
تا سنت دست بوسي اينها برچيده شود
اما کوفيان هرگز نفهميدند
که ما اصالتا پابوس اين خانواده ايم!!!
السلام عليک ياابالفضل العباس
قلب من با تيغ کساني زخم برداشت که
از آنها انتظار محبت داشتم
نه فراموشــي!!
خدا از خلقم چه ميکشد نميدانم...
اگر زبان به گلايه بگشايم
ميترسم تمام شهر را بگريانم...
سکوت ميکنم در اين شب تيره
خودم که سوخته ام کسي رانسوزانم...
وقتي سگ ها در بيابان از گرگها رشوه ميگيرند...
وقتي مترسک ها در مزارع با کلاغ ها
تباني ميکنند...
از وفا داري آدمها چه انتظاري است...؟
و در وصيت نامه اش نوشته بود:
پوستم را بسوزانيد تا هيچوقت شغالي
در آن نقش مرا بازي نکند که
نفرين بره اي پشت سرم باشد...