• وبلاگ : پـــرواز بــه يــجــاي ديــگــه
  • يادداشت : عاشـــــــق زندگيمم!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 37 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    شرمنده نتونستم خوب حرف هام رو بگم ...من منظورت رو کاملا فهميدم که خداست....اما به نظرم ناراحتي داره وقتي خدا خودش گفته از ذات خودش در ما وجود داره پس خيلي بايد ناراحت باشيم که اقيانوس نيستيم ، نمي خوام حرف شرک آلودي بزنم نه منظورم اينه که يعني همون تکه اي که در وجود ماست رو نمي تونيم بشناسيم وبفهميمش تا بهش برسيم واين به نظرم ناراحتي داره که چيزي رو داشته باشي اما رسيدن بهش محال باشه !.. رسيدن به همه خوبي ها... ببخش اگه شايد حرفام يه جوري باشه حتي شايد بچه گانه....
    پاسخ

    نه خب كاملا باهات موافقم حرفات همون حرفاي محدود و نامحدود تو درس1 دين و زندگي4 هستش كامل گرفتم منظورتو منم قبلا ناراحتم ميكرد اين موضوع اما از كنكور به بعد سعي كردم در حد توانم خوب باشم برام مهم نيس نزديك خدا باشم چون همينكه تو مدار و مسير خدام برام فوق العاده ارزش و اميد داره