پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه
بالاخره یک سال گذشت...تنها دلخوشیم تولدت مبارک... اینم 117 مین پست و مطلب وبم... این یه سال رو طوری تنظیم کرده بودم که به مناسبت شماره ی مورد علاقه م یعنی 17 دقیقا 117 مورد مطلب بذارم وبم... خوشحالم که تو مطلب 117 وبم واسه تنها یاورم تولد میگیرم... فرق بین عشق و دوست داشتن جونـــــــــــم تولــــــــــــــــدت مبارک... امیدوارم پایدار و استوار باشی و قلم ت رو نشکونن!!! این آهنگ جدید وبم به مناسبت روز تولد وبم هستش و برای اولین بار آهنگ شاد تو وبم گذاشتم...و ازون جایی که من کلا آهنگ شاد گوش نمیدم و فقط از یه آهنگ ازین قبیل دوس دارم که خیلی به دلم میشینه...اسم آهنگ:من با تو هستم با صدای امیر یگانه... به مناسبت تولد وبم تقدیم به شما... پارسال دقیقا همین روز یعنی 8 بهمن بود که از نوشتنه دفتر خاطرات و نوشتن دفتر دلنوشته هام خسته شده بودم و تصمیم یه وبلاگ درست کنم،یه وبلاگی که در بر دارنده ی تمام دلتنگی ها و دلنوشته هام باشه؛اولش نگاه خیلی ادبی تری داشتم و اگه تو آرشیوم نوشته های اولیه م رو بخونین متوجه میشین که قبلا ها از کتاب ها و نوشته های استاد شریعتی و استاد مطهری گلچین میکردم و تایپ میکردم واسه وبم،ولی وقتی عید از مسافرت برگشتیم گفتم اینطوری وبم کسل کننده میشه و اون روزا 20-25نفر روزانه بازدیدکننده داشتم،تصمیم گرفتم روز 23فروردین 91 مطلب:کاش آستارا نمیرفتم رو تو وبم بذارم یه مطلبی در مورد تابستون سال90 و خاطراتم و داستانم با نسترن بودش،وقتی هرکی اومد وبم و این داستان رو خوند،نمیدونم چرا شیفته ی وبم شد!! شاید واسه این بود که کاملا صادقانه نوشته بودمش؛و اینطوری این داستانم که خلاصه ی رمانم بود سکوی پرتابی واسم شد و اون روزا وبم که یه وب ادبی و فلسفی بعد ازین مطلب،یه بعد دیگه ای پیدا کرد بعد عاطفی؛و متقابلا چون ابعاد وبم گسترده تر شده بود بازدیدکننده ها هم افزایش پیدا کردن و بطور میانگین بازدیدکننده هام به 80-90 رسید؛و بعد از یکی دو ماه با استفاده از کد های زیباسازی و آهنگ های زیبا و دلنشین سعی کردم هرکس برای اولین بار به وبم میاد طالب حضور دوباره در ایستگاه دلتنگی های من باشه؛و بعدش با استفاده از عنوان های تکان دهنده واسه مطالب جدیدم و با استفاده ی اسم هایی که تو گوگل اصولا سرچ میشن کاری کردم که هنگام سرچ تو گوگل وبم سریع و راحت تر در دسترس باشه؛و این در حالی بود که بازدیدکننده ها به تعداد 120رسیده بودن؛درست بود که تا اون روز ترقی فراوانی کرده بودم ولی همیشه عذاب میکشیدم که چرا دلنوشته های شبانه م رو تو وبم نمیذارم از ترس اینکه وبم فیلتر بشه؛آخه نمیدونم میدونین یا نه من هر شب بعد از ساعت 12 که همه تو خونه میخوابن...چراغ مطالعه رو روشن میکنم و درحین گوش دادن به گریه ها و حرفای استاد پناهی،فقط و فقط مینویسم؛شده که بعضی شب ها از بس بهم فشار بیاد که مشکل بیماری قلبی م باز شروع به کار بشه،شده بعضی شبا انقدر داغ کردم که تشک بردم تو حیاط خونمون و تا صبح آسمون رو درازکش نگاه کردم؛چون اگه این کار رو نکنم دق میکنم اونایی که مثل من شبا مینویسن میفهمن حال منو... اگه دقت میکردین تو ماه های قبل من یه یک ماه وبم رو آپ نکردم،خیلی ها نگرانم شده بودن ولی من تو اون یک ماه فقط کتاب میخوندم تا تو نوشته های آینده م احساسی عمل نکنم؛نمیگم فرد آنچنانی هستم...نه...از یه دانش آموز کلاس سوم ریاضی فیزیک چه انتظاری دارین؟؟؟؟انتظار دارین دست شکسپیر رو با نوشته هام از پشت ببندم؟! ولی اگه دقت کرده باشین توی نوشته های من اثرات نوشته های:استاد حسین پناهی،استاد دکترشریعتی،استاد مطهری،شعر های بهرام(همون رپر که عاشقشم) ، شعر های یاس به چشم میاد؛خدا شاهده من قصد تقلید ازین شخصیت های بزرگ ندارم ولی از بس نوشته هاشونو خوندم خودمم عین اینا طرز فکرم یکی شده مخصوصا استاد پناهی؛بالاخره بعد از یک ماه آپ نکردنه وبم تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا و حرف دلم رو بسپرم به قلم... اولش خیلی سخت بود چون دوستام مسخرم میکردن ولی به مرور زمان عادت کردم و به نظر دوتا از استادام پیشرفت فوق العاده ای کردم،برای مثال:اگه مطلب :تلخ ترین بیداری منو خونده باشین متوجه منظورم میشین،من روی اون مطلب درست یک هفته و روزانه 3ساعت کار کردم!!! وقتی که دوستام واسه تولد دوستای دیگه شون میرفتن و عشق و حال میکردن من خونه بودم و قلم به دست مینوشتم...! عجیبه نه؟؟ خب واسه همینه میگم دیوونه م!! عاقل کسیه که بره تولد و با مشروبات مست کنه...نه من که قلم به دست با یه بغض فقط بنویسه...!! به قـول اسـتاد شـریعتی: در این دنیا خر باش تا سعادتمند باشی لازمه ی سعادت و خوشبختی دو گوش کَر و دو چشم کور است!!! خوش به حال دوستام ناراحتیه قلبی هم ندارن... و فقط میگن:شکم من سیر باشه جیب من پر پول باشه بقیه رو میخوام چیکار!! تو این دوماه اخیر با نوشتنه حرفای دلم موفق شدم بازدیدکننده هامو به عدد 250 در روز برسونم و الان تا این لحظه تعداد کل بازدید کننده هام 35000 نفر هستش که رقم فوق العاده ایه واسه وبی که اکثر نوشته هاش از قبل آماده شده نیست و دلنوشته س؛البته وب های زیادی هستن تو پارسی بلاگ که ممکنه بیشتر از من بازدیدکننده داشته باشن ولی اگه کمی دقت به خرج بدین اونا معمولا متعلق به یک فرد معروف هستش مثلا:وب طرفداران نیوشا ضیغمی یا وب طرفداران محسن یگانه یا... این وب ها جنبه ی اطلاع رسانی و تبلیغات دارن اصولا...پس باید باردیدکننده ی بیشتری داشته باشن؛تو این چند ماه که جدی تر و تند تر مینویسم 3-4بار وبم فیلتر شده ولی چون تنها یار و یاورمه تنها دلخوشیمه به هر دری زدم تا موفق شدم بازش کنم؛مثل یه پدر اندازه ی بچه ی خودم دوسش دارم چون تنها امیدم هستش ولی تو این ماه های اخیر دیگه مطالبم به عنوان مطلب نمونه انتخاب نمیشه و مثل سابق نوشته ی برتر پارسی بلاگ درنمیاد... دلیلش هم برام خیلی روشنه... دیگه ساعت داره 12 شب میشه... برم ادامه ی نوشته هامو بنویسم چون:
بـه قـول ناپـلئون بناپارت:هنگامی که دیگران خوابند تو بیدار باش و هنگامی بیدار شدند،تو بیدارتر و هشیار تر، در زندگی از هیچ لحظه ای غافل مباش چون ممکن است همان لحظه،لحظه ای باشد که تمام عمر برایش تلاش کردی و رنج ها کشیدی و اشک ها ریخته ای...! ایشالله سال آینده همین روز همین لحظه اگه جانی باشه اگه دستی باشه اگه قلمی باشه تولد 2سالگیه وبم رو جشن میگیرم...به امید قلم به دست شدن همه ی شما عزیزان.......درپناه حق
Design By : Pichak |