سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

حیفه نخونین

این پست یکم فازش سنگینه چون فاز

سبک رو باد برد!!! فقط زود قــضــــــاوت

نکنین و کامل بخونین... مخسیبووووس

 

خط صاف جای دو تا چشام

انگار سالهاست این اتاق خالی و راکده

هیچ صدایی نمیادشو کاملا ساکته

یه چیزی بم میگه پسر واقع بین باش

خودتی و خدات پس واقعی باش

تو نداری چیزی که بخوای از دست بدی

پشت کردی به زندگیت از خستگیت

آره بازنده منم که همه چیشو داده

یه بی جـَـنـَـم که زندگی کردن از سرش زیاده

مگه حق نشستی؟ پس بزار بیام پیشت

مَشتی(خدا)پس جواب به بَندت چی میشه؟

من یه چهرم حاجی با صد تا نقاب

تو نمیتونی ببینیش حتی به خواب بلبلبلو

شبا فکرمو جوییدم و با غصه هام خوابیدم

اعتراف: آره زندگی من زیرت زاییدم! وااااایوااااای

یه آرزوی مزخرف

نمیدونم از کجا شروع کنم این اعتراف رو یه اعترافی که شاید تلخ تر از زهر هستش شاید تلخ تر از خیانت دیدنه عیسی مسیح شاید تلخ تر از نامردی که بابک خرمدین از صمیمی ترین رفیقش دید و تمام غرورش له شد و خواهر و مادرش رو جلو چشاش بوووووووق ...! شاید تلخ تر از ناله های شبانه ی علی روی دهنه ی چاه شاید تلخ تر از پک زدنه با حرص حسین پناهی به سیگارش با وجود اینکه کامل آگاه بود که روز به روز با ریه ی سوراخ شده به مرگ نزدیک میشه؛شاید تلخ تر از دانشجویی که با هزار امید اومده بود اردبیل درس بخونه و شبونه 3مرد بردنش داخل مغازه و کرکره رو بسته ن و به زور دختریشو ازش گرفتن دختر هم از رو آبروش رفت دستشویی و با شیلنک آب خودشو خفه کرده! شاید تلخ تر از جوونی که به پاهای3آشغال میوفته تا اون و عشقش رو به جرم نامحرمی به آگاهی نبرن! شاید تلخ تر از فریاد های گالیله تو کلیسا !
نمیدونم کجای اعتقاداتمم نمیدونم چی میشه آخرش ولی مهم اینه ادامه بدم آره یه بازنده م بازنده ای که به این قمار ادامه میده تا شاید روزی ببره قماری که واسه برد باید جلو یه مشت عقده ای خم و راست شه؛پس من تو این قمار باید ببازم باید باخت رو قبول کنم تا رنگ خودم رو حفظ کنم باید برد رو قربانیه شرفم بکنم... واسم مهم نیس رنگ اطرافم چه رنگیه سبز یا بنفش پوزخند پوزخند! مهم اینه رنگ خودم رو از دست ندم ؛من انقدر تو پیله ی خودم کرم میمونم تا شاید روزی پرواز رو یاد بگیرم تا روز پرواز محاله از پیله بیرون بیام ...یعنی چی؟


سیگار بعد چای و چای بعد سیگار


از بچگی سیگاری هارو دوس داشتم اما از سیگار متنفر بودم؛زندانی هارو دوس داشتم اما از زندان متنفر بودم؛عاشق هارو دوس داشتم اما از عشق متنفر بودم... خیلی دلم میخواد سیگار بکشم اونقدر بکشم که چشام وا نشه اینو از ته دل میگم هوس یه نخ ماربِلو کون قرمز دوست داشتنکردم که دم پنجره روشنش کنم و تنهاییم رو تو دودش ببینم اما باید سرپا بمونم باید کاری رو نکنم که دقیقا قمار گردونه این بازی میخوادش باید زنده بمونم به هر قیمتی... مهم نیس ببرم یا ببازم فقط باید سرپا بمونم و علفی نشم ؛ باید خنجر عقده هامو تیز تر بکنم بدون اینکه به کسی فرو کنمش.بیچاره کسایی که کم آوردن و به باخت قانع شدن و علفی بودن رو قبول کردن ولی انسان چقدر باید پَست باشه که امیدی به برد نداشته باشه؟! شاید روزی جف شیش آوردیم... من سیگاری نیستم حتی یه بارم لب به قلیون نزدم ولی آرزومه روزی خودمو قانع کنم که نفرت از سیگار رو تو دلم از بین ببرم؛ من باید گرگ باشم یه گرگ هیچوقت دلبستن بلد نیس؛یه گرگ گریه بلد نیس؛یه گرگ واسه عزیزتریناش حتی جونشم میده و لیس شون میزنه اما دشمنانش رو جر میده و میدره...! داغونم از علفی هایی که دارن جزغاله میشن تو آتیش این قمار،از مادرایی که تو یو تویوب اعتراف میکردن که بخاطر کمک خرجی شوهرشون و پول مدرسه بچه شون شبی 50 تومن خودفروشی میکننوااااای... از مادری که با گریه اعتراف میکردیعنی چی؟؛از مادر اهل غزه که تو اخبار مرگ فرزندش زیر موشک رو با گریه فریاد میزد. باید به این قمار ادامه داد اما نه با خریت نه با گاویت!!!

 

نشو هیزم آتیشِ جنگ // پاشو در رو از عرصه تنگ

دل نبند به هر انی // فکر نکن که برتری

خــیـلیا که از من سرن و // اما الان موندن عقب خیلی خنده‌دار چون

من تنهام خداست پشتم و // سختیا رو تو راه کشتم

تو متکی به همین باش و // دست بذار رو زمین پاشو

 

باورش کن آیه های من شریفه داداش 

 

....

"mohammad shayan"



نوشته شده در جمعه 93/5/31ساعت 6:42 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |


Design By : Pichak