پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه
خسته شدم... من از این راه ، ازین حادثه ها خسته شدم
از همه مردم و از شهر شما خسته شدم
مُردم از فرط غم و هیچ ندانست کسی
من ازین دوری و این فاصله ها خسته شدم
وای بر من که به دنیای شما آ مده ام
دیگر از زندگی ، از آب و هوا خسته شدم
خنده ها بر لبشان است و خنجر در کف
من ازین حقه و نیرنگ و ریا خسته شدم
با نگاهش همه دنیا به تو می بخشد و لیک
می ستاند همه عمرت ز جفا ، خسته شدم
دردها رانده به این خسته ی تنها و غریب
من ازین اشرف مخلوق خدا خسته شدم
من سراپای وجودم همه ترسید از مرگ
کاش می شد که بمیرم ، به خدا خسته شدم
Design By : Pichak |