سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

خط سیاه

ای که تو گفتی به اسم من کسیرو  نداری

دیگه آدم شدی و به من نیازی نداری

فکر نکن دنیا همین جور میمونه به کام تو...

من که رفتم خط زدم خطّ سیاه رو نام تو...

من که رفتم خط زدم خطّ سیاه رو نام تو...

چی خیال کردی منو ول کردی تو دستای باد

چجوری دلت اومد عشقمونو بردی ز یاد

مگه تو بویی نبردی از مرام و معرفت...

رفتی و منو فروختی به غریبه عاقبت...

رفتی و منو فروختی به غریبه عاقبت...

میخوام این فکر تورو از تو سرم بیرون کنم

خونه ای که ساخته بودیم توی دل بیرون کنم

میدونم یه روز میشه میای سر حرفای من

اما اونروز دیگه دیره تو دیگه مُردی واسه من

اما اونروز دیگه دیره تو دیگه مُردی واسه من

چی خیال کردی منو ول کردی تو دستای باد

چجوری دلت اومد عشقمونو بردی ز یاد

مگه تو بویی نبردی از مرام و معرفت...

رفتی و منو فروختی به غریبه عاقبت...

رفتی و منو فروختی به غریبه عاقبت...

تو دیگه مُردی واسه من...


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/20ساعت 2:2 صبح توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

نیستی...!

نیستی حالم خرابه...تورو بایکی دیگه دیدم!!

داغون شدم مردم...ولی باز تورو بخشیدم...

نیستی دلشوره دارم میبینم تورو تو چشمام...

این تقدیر بیرحمه و قلبم عشق من،منونذار تنهام...

نیستی حال من خرابه نیستی دستام سرد سرد

چشمام تورو با اون دید و دلم باور نکرد...

نیستی و هوای این گریه داره بغضمو میشکنه

من مُردم و دستای تو قاتل منه...!!!

رفتی از این آغوش چه راحت ...

و باز منم تنها و خاموش چراغم

چه بی اعتنا رفتی نفهمیدم حسّ من واسکی تفریحه

توکه میدونستی وجودتو ترک دردهاس...

و میدونستی نبودتو مرگ فرداس ...

ولی آروم آروم زیر بارون داغون،

قدم میزنم و توهم شادی با اون یارو...

سر و پا گوش بودم وقتی که توداشتی حرفی

حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی؟!

باشه...منم میذارم رگ این گردن که

رفتم و دیگه پیشت برنمی گردم...

ولی روزی رو میبینم که یارت سیره

از تو و یکی از کنارت میره...

به هر دستی که بدی میگیری از همون دست

این نفرین من نیست بازیه زمونس....

اون میخواد که دل تو با حرفاش خام شه

صبر کن بذار یه کمی یخ هاش آب شه...

وقتی میفهمی چه کسی پشت روبنده

که به احساست بزنه یه مشت کوبنده

نیستی حال من خرابه نیستی دستام سرد سرد

چشمام تورو با اون دید و دلم باور نکرد...

نیستی و هوای این گریه داره بغضمو میشکنه

من مُردم و دستای تو قاتل منه...!!!

چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم

کاش لااقل بودی و میدادی یه خط جوابم

توکه هی میگفتی تا ته خط باهام هستی

چرا رفتی و با درد دست و پاهامو بستی!؟

چرا...؟ها...؟بخدا تا به من حرفی ...

نزنی نمیرم تو چرا واقعا رفتی؟!

لااقل یه چیزی بگو...بگو دوست نداشتم

بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم

یعنی قصدت از اول این بود که با من نمونی...؟

حرف بزن توکه انقدر نامرد نبودی...!!

هیشششش... چی میگم دیگه اون نیست پیشم

چشم... توی این امتحانم بیست میشم!!!

ولی چرا از سنگ قلب در این شهر تاریک

اسیر کابوسم تو یلدا ترین شب تاریخ...

کابوسی که نفسشو تو سینه حبس میکنه

و میبینم یکی دیگه داره تنت رو لمس میکنه

داره تنم میلرزه ...؛

واسه ادامه ی خوابم حتی قلم میترسه....

ختم کلام...

رفتی ازین آغوش چه راحت و باز منم تنها و خاموش چراغم...!!!

نیستی حال من خرابه نیستی دستام سرد سرد

چشمام تورو با اون دید و دلم باور نکرد...

نیستی و هوای این گریه داره بغضمو میشکنه

من مُردم و دستای تو قاتل منه...!!!


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/20ساعت 2:0 صبح توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

سلام دوستای عزیزم چشمکچشمکامیدوارم حالتون خوب باشه و از مطالب وبلاگ بهره ی کافی رو برده باشین... اسم من شایان هستشمؤدب و 17 سالمه؛واقعیتش هدف از نوشتن و تشکیل این وبلاگ ؛نامه ی فدایت شوم...و بی تو هرگز،با تو بابام نمیذاره ... و ازین قبیل حرفا نیستاصلا!!! یه وقت فکر نکنین که من پسر سنگ دلیم نه... به هیچ وجه،اتفاقا خیلی خیلی احساساتی و اهل منطق و استدلالم؛هدفم ازین وبلاگ اینه که کورکورانه به استقبال عشق نریم،چون خودم بر اثر یک دلبستگی و عشق کورکورانه الان6ماهه که توی عذابم............شاید باورتون نشه که من توی این6ماه به اندازه 60سال تجربه کسب کردم که میخوام بهتون انتقال بدم تا شما خدایی نکرده به این روز نیوفتین؛چون همین طور که میدونین پیشگیری همیشه بهتر از درمان بوده و هست و خواهد بود؛اگه میخواید در مورد معیشیت و قوانین عشق بیشتر بدونین این وبلاگ رو از سر تا تهش بخونین،مخصوصا به آرشیو هم حتما یه سری بزنید...! امشب دلم گرفته بود آخه فقط و فقط یه ماه مونده به جشن نامزدی عشق سابقم و من الان تو خونه دست رو دست گذاشتم و واسه از دست دادنش روز شماری میکنم!!!!!!!! متن آهنگ هایی رو که این روزا همش گوش میکنم و دوستشون دارم رو براتون گذاشتم،امیدوارم خوشتون بیاد.گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/20ساعت 1:57 صبح توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

ولنتاین چیست؟ تاریخچه ولنتاین ، سپندارمذگان روز ولنتاین ایرانی

روز والنتاین (روز عشاق و یا روز عشق ورزی) مصادف با 25 بهمن‌ماه (14 فوریه) در بعضی فرهنگها روز ابراز عشق است.
این ابراز عشق معمولاً با فرستادن کارت والنتاین به صورت ناشناس انجام می‌شود. سابقه? تاریخی روز والنتاین به جشنی که به افتخار قدیس والنتاین در کلیساهای کاتولیک برگزار می‌شد، باز می‌گردد.

 

 

 

 

در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند.


کلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می‌شود...


بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان نهاد و نمادی می‌شود برای عشق!

 

.در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از روز والنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته است. سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌‌کردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده اند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای والنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود..

 

اکثر فرهنگ های دیرین دنیا ، یه روز در سال برای جشن ابراز عشق و علاقه دارن . ما ایرانی ها هم در فرهنگ زرتشتی ماه مهر رو داریم که مظهر مهربانی ایرانیان و ماه ابراز عشق هست که تو اون ماه روز هایی برای ابراز علاقه به اشخاص مختلف و مراسم متعدد جشن های مهربانی هست. تا حدی که مهربانی جزو عبادت های زرتشتیان یا اجداد ما بوده . تو فرهنگ زرتشتی یه روز دیگه هم هست که این روز (سپندارمزگان) یا (اسفندارمزگان) نام داشته .

 

فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان (روز عشق) به این صورت بوده که در ایران باستان هر ماه رو سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول (روز اهورا مزدا)، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی (بهترین راستی و پاکی) که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی (شاهی و فرمانروایی آرمانی) که خاص خداوند است و روز پنجم(سپندار مز) بوده است. سپندار مز لقب ملی زمینه. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشقه چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزه. زشت و زیبا رو به یک چشم می نگره و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می ده. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مزگان رو بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

 

در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشته که در ماه مهر، (مهرگان) لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مز یا اسفندار مز نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مز نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند. یعنی پنجم اسفند روز جشن عشاق یا جشن سپندار مزگان هست


سپندار مزگان جشن زمین و گرامی داشت عشقه که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران رو بر تخت شاهی می نشوندن ، به اونها هدیه می دادن و ازشون اطاعت می کردند این میشه حرمت واقعی زن- ببینین دین مهر یعنی چی!!

 

.
سمبلهای ولنتاین شامل موارد زیر میباشد

.
1- شکل یک قلب ساده و یا تیر خورده: از آنجـایـی کـه قـلب مرکز احساسات عمیق،اصیل و پر شور است. قلب تیر خورده آسیب پذیری عشق را نشان میدهد. هنگامی که شما از سوی معشوق خود طرد میشود. قلب تیر خورده نشانه پیوند و اتحاد زن و مرد نیز می باشد.

 

 

ولنتاین

2- کیوپید(CUPID): کـه به شـکل یک کودک برهنه، فربه و بالدار ترسیم میگردد. این کودک شیطان با لبخندی موذیانه تـیـر و کمان نیز با خود حمل میکند. چنانچه یکی از تیرهای این کودک به قلب فردی اصابت کند وی فورا عاشق می شود. کـیوپید در واقع پسر ونوس الهه عشق و زیبایی در افسانه های روم باستان می بـاشد. معنی لغوی آن «آرزو » است. کیوپید برخی اوقات آمور(AMOR) نیز نامیده میگردد. همتای کیوپید در افسانه های یونانی اروس (EROS) نام دارد.

 

 

کیوپید(CUPID)

 

3- کبوتر،قمری و مرغ عشق: این پرندگان نماد وفاداری، پاکی و معصومیت هستند.

 

 

 

 

 

نمادهای ولنتاین

 

 

4- گل رز: گل سرخ شهبانوی گلهاست. نماد جنگ و صلح، عشق و گذشت.

 

 

 

ولنتاین

5- تور: جنـس دستـمال خانم هـا را در گـذشـته تشـکـیـل میـداده است. در زمــانهای دیرین رسم برآن بوده که هرگاه دسـتـمال خـانمـی به زمیــن می افتاد مردی که متوجه آن میشده بلافاصله آن را از زمین برداشته و به زن می داد.

 

 

 

 

6- گره های عشق: از یک سری حلقه های در هم تنیده و بافته شـده تشکـیـل یـــافته اند. این حلقه ها آغاز و پایانی ندارند و نماد عشق جاودانی و پایدار است.

 

 

 

 

 

 

 

 

7- علامت"X": این علامت به معنی بوسه در کارت های تبریک و نامه های روز ولنتاین است.


8- روبان قرمز: این رسم به زمانهای قدیم بازمیگردد که شوالیه ها هنـگـامیکه عـازم جنـگ بودند نوار یا روسری از معشوقه خود دریافت کرده و آن را به یادگار با خود میبردند.

 

 

♥ سالیانه بیش از یک میلیارد کارت تبریک ولنتاین در سراسر جهان رد و بدل میگردد که 85 درصد آنها توسط زنان خریداری میشود.

 

♥  سالیانه 50 میلیون گل رز و میلیونها جعبه شکلات در سالروز ولنتاین هدیه داده میشود که اغلب آنها را مردان خریداری میکنند.

 

♥  هدایای روز ولنتاین شامل: گل رز و یا دسته گل کوچک، شکلات، کارت تبریک ولنتاین، عطر های ویژه ولنتاین , عروسک، شمع، یک نامه عاشقانه، یک قطعه شعر عاشقانه و یا هدیه کوچک.

 

♥  برای جشن گرفتن این روز به یک کافی شاپ و یا برای صرف شام به یک رستوران دنج بروید.

 

♥  رنگهای روز ولنتاین شامل قرمز، سفید و صورتی است.

 

♥ در خصوص تاریخچه و مبداء ولنتاین اختلاف نظر وجود داشته تا جایی که ولنتاین با افسانه در آمیخته است.

 

♥ هویت ولنتاین مبهم است. در کل 3 روایت در رابطه با ولنتاین نقل گردیده که به آنها اشاره میکنیم.

 

♥  جشنواره ای به نام LUPERCALIA که 15 فوریه در رم باستان میان کافران متداول بوده است. لوپرکالیا جشن تطهیر و زمان خانه تکانی بوده است. در این جشن مشرکین از خدای LUPERCUS بخاطر محافظت از چوپانها و گله هایشان از گزند گرگها قدردانی میکردند. در این فستیوال بمنظور بزرگداشت FAUNUS خدای حاصلخیزی، باروری و جنگلها رومیان یک سگ و دو بز نر را قربانی کرده و از پوست آنها شلاق میساختند. مردان با این شلاقها به میان مردم رفته و به هر کسی که میرسیدند ضربه ای با شلاق به آنها میزدند. دختران داوطلبانه برای شلاق خوردن صف میکشیدند. آنها اعتقاد داشتند که شلاق خوردن با تازیانه های ساخته شده از پوست بز باروری آنها را تضمین میکند.

 

♥همچنین در این جشن طی بزرگداشت الهه ای بنام JUNO FEBRUTA زنان مجرد نامه های عاشقانه مینوشتند و درون گلدانهایی می انداختند. (و یا تنها نام خود را روی برگه ای مینوشتند) مردان مجرد روم نیز هر کدام یکی از این یادداشتها را از درون گلدانها بیرون کشیده و مشتاقانه بدنبال دختر نویسنده نامه میرفتند. (نوعی دوست یابی) این آشنایی ها اغلب به ازدواج می انجامید. این رسم تا قرن هجدهم ادامه داشت اما از آن به بعد مردان رم ترجیح دادند پیش از آشنایی زن را ببینند!

 

♥  کلیسای کاتولیک حداقل 3 قدیس بنام VALENTINE و یا VALENTINUS شناسایی کرده که هر سه در روز 14 فوریه به شهادت رسیده اند.

 

♥  ولنتاین مقدس یک کشیش مسیحی بوده که در قرن سوم خدمت میکرده است. زمانی که امپراطور CLADIUS دوم بر روم حکمرانی میکرده. کلادیوس دریافت که مردان مجرد از آنجایی که همسر و خانواده ای ندارند (مردان متاهل حاضر به ترک همسر و خانواده خود نبودند) نسبت به مردان متاهل بیشتر به سربازی روی آورده و سربازان بهتر، کاراتر و جنگجو تری نیز میباشند. از همین رو ازدواج را برای مردان جوان غیر قانونی و ممنوع اعلام کرد. ولنتاین که این حکم را ناعادلانه و ظالمانه میپنداشت از فرمان کلادیوس سرباز زد. ولنتاین مخفیانه عشاق جوان را به عقد یکدیگر در می آورد. هنگامی که این عمل ولنتاین بر ملا گشت کلودیوس حکم اعدام وی را صادر کرد.

 

♥  خود ولنتاین نخستین فردی بود که برای اولین بار نامه ولنتاین را نگاشت. وی هنگامی که در زندان بسر میبرد دلداده دختر جوانی شد که دختر زندانبان وی بود. این دختر جوان زمانی که ولنتاین در بازداشت بسر میبرد به ملاقات وی می آمد. در انتهای این نامه ولنتاین چنین نوشته بود: "از طرف ولنتاین تو." این عبارت کماکان در نامه های روز ولنتاین استفاده میشود.

 

♥  ولنتاین در روز 14 فوریه اعدام شد. تقریبا در سال 269 پس از میلاد. به گرامیداشت وی کلیسایی در سال 350 پس از میلاد بنا گردید که پیکر وی نیز در آنجا دفن شده است. در واقع روز ولنتاین سالروز مرگ و خاک سپاری ولنتاین میباشد.

 

♥  پاپ اعظم GLASIUS فردی بود که روز 14 فوریه را، در سال 498 پس از میلاد، روز ولنتاین (ST. VALENTINE"S DAY) نام نهاد. در واقع وی این روز را جایگزین آیین کفرآمیز لوپرکالیا که مختص کافران بود کرد. وی در گلدانها عوض نام دختران اسامی مقدسین مسیحی را نهاد. و با این کار به لوپرکالیا تقدس بخشید. در این آیین مرد و زن هر دو یک نام قدیس را از گلدان بیرون میکشیدند که میبایست تا آخر سال خصوصیات اخلاقی آن قدیس را الگو قرار داده و در خود متجلی می ساختند.

 

♥  روایت دیگر: در دوران کلادیوس مسیحیت به شدت سرکوب میشد. ولنتاین نه تنها کشیش و مبلغ مسیحیت بود بلکه رهبر جنبش زیر زمینی مسیحیان نیز بود. اغلب کشیشها در این دوران زندانی و سپس اعدام گردیدند. ولنتاین پس از به زندان افتادن دختر نابینای زندانبان خود را شفا میدهد. کلادیوس پس از اینکه از این خبر مطلع میگردد به خشم آمده و دستور میدهد سر وی را از تنش جدا سازند.

 

♥ کهن ترین نامه و شعر ولنتاین توسط چارلز، دوک اورلئان نگاشته شد. وی زمانی که در سال 1415 و در قرن شانزدهم در زندان برج لندن در اسارت بسر میبرد این نامه را برای همسر خود نوشت.

 

♥ روایت دیگر حاکی از آن است که ولنتاین یک مسیحی بوده که عاشق کودکان بوده. اما از آنجایی که وی از پرستش خدایان سر باز میزده به زندان فرستاده میشود. اما کودکان که به وی علاقه مند بودند دلتنگ وی شده و برای وی پیامهای مهر آمیزی مینوشتند. این کودکان نامه ها را از لابه لای میله های زندان به درون سلول ولنتاین می انداختند. وی در سال 14 فوریه 269 پس از میلاد اعدام شد.

♥  برخی هم روز ولنتاین را به باور مردمان انگلیس و فرانسه قرون وسطی نسبت میدهند. آنها اعتقاد داشتند که پرندگان در روز 14 فوریه جفت خود را انتخاب میکنند.

 

♥ برگزاری جشن ولنتاین امروزی از دو کشور فرانسه و انگلیس آغاز گردیده است.

 

♥  ابتدا کارتهای تبریک ولنتاین را هر کس خودش تهیه میکرد اما از سال 1800 کارتهای تبریک ولنتاین تجاری به بازار عرضه گشت. البته این کارتها نیز دست نوشته و دارای نمادهای ولنتاین نقاشی شده بودند. سپس کارتهای تبریک چاپی جایگزین آنها گردید.

 

♥ در گذشته دور در ایتالیا و انگلیس رسم بر آن بود که زنان مجرد پیش از طلوع آفتاب روز ولنتاین از خواب برخاسته و لب پنجره اتاق خود می ایستادند تا مردی از مقابل پنجره آنان عبور کند. اعتقاد بر آن بود که با اولین مردی که در آن روز ببینند، ظرف یکسال ازدواج خواهند کرد. شکسپیر نیز در نمایشنامه هملت به این باور اشاره کرده است.

 

♥ در برخی کشورها رسم بر این است که مردان جوان روز ولنتاین لباس به زنان هدیه میدهند. چنانچه زن آن لباس را برای خود نگه دارد نشانه آنست که زن خواهان ازدواج با آن مرد است.

 

♥ در فرانسه پسران اسم معشوقه خود را روی آستین لباسشان می نوشتند تا به همه بگویند: ازحس من آگاه شوید.

 

♥ در زمانهای گذشته در ولز چنین مرسوم بود که در سالروز ولنتاین قاشقهای چوبی به یکدیگر هدیه بدهند. روی این قاشقهای چوبی معمولا نقش قلب و کلید و قفل کنده کاری شده بود. معنی این کنده کاریها چنین بود: "تو قلب مرا گشوده ای" یا "کلید دروازه قلب من دست توست."

 

♥  برخی باورهای آمیخته با خرافات نیز در رابطه با روز ولنتاین وجود دارد. اگر در این روز سینه سرخ از بالای سر دختری عبور کند او با یک ملوان ازدواج خواهد کرد و اگر گنجشک عبور کند همسرش مرد فقیری میشود اما بسیار خوشبخت خواهند شد و اگر آن پرنده سهره باشد آن دختر با مردی پولدار ازدواج خواهد کرد.

 

♥  کودکان انگلیسی در صدها سال پیش در این روز مانند بزرگترها لباس بتن میکردند و خانه به خانه به ترانه سرایی و آواز خوانی میپرداختند.

 

♥  اما در ژاپن روز ولنتاین به گونه ای دیگر مرسوم است. روز ولنتاین این دختران هستند که باید به مردان شکلات هدیه بدهند. زنان شاغل به اجبار باید به تمام همکاران مرد خود بویژه رییس خود شکلات هدیه بدهند. اما در روزی موسوم به "روز سفید"(WHITE DAY) که تاریخ آن 14 مارس میباشد مردان برای جبران محبت خانمها به آنها هدیه میدهند. البته اغلب فقط به دوستان دختر خود. هدیه مردان معمولا یک لباس زنانه سفید رنگ است.

 

♥  در چین هم افسانه ای وجود دارد که نمادی از عشق است و روز ولنتاین چینی ها محسوب میگردد. این روز هفتمین روز از هفتمین ماه در تقویم چینی است. این روز فستیوال دختران نیز نامیده میگردد. در این روز مردم چین به ستاره ها خیره میشوند. دختران نیز دعا میکنند تا کدبانوهای با کفایتی در آینده شوند و همچنین شوهر مناسبی نصیبشان گردد. پسران مجرد نیز دعا میکنند تا هر چه زودتر معشوق خود را بیابند.

 

♥ بنابراین روز ولنتاین از روم به فرانسه و انگلیس وسپس به آمریکا راه یافت و اکنون در تمام جهان جشن گرفته میشود

 


نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 7:37 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

امیدوارم امشب که می خوابی

سفر زیبایی داشته باشی به دنیای رویاها

عزیزترینم ، تا برگردی به انتظارت بیدار میمونم . . .

شبت بخیر

.

.

.

عزیزم

پرده چشماتو آروم میکشم روی چشات

بوسه دوستت دارم رو میگیرم از گونه هات

شب به خیر احساس من . . .

.

.

.

این پیام از من خوابالو ! برای یک آدم خوابالو

در زمان خوابالودگی ، ارسال شده است !

لطفا خوب بخوابید ، شب خوش !

.

.

.

خورشید خاموش ، ستاره روشن

آسمان آبی خاموش ، آسمان سیاه روشن

همه چیز اماده ست که توی خواب امشب

تو رو توی رویاهام ببینم

بهانه بیدار شدنم ، شبت به خیر . . .

.

.

.

خوش آمدی مسافر سرزمین "رویاهای شیرین"

خواهشمند است در بستر بالش خود ارام باشید

تا لحظاتی دیگر اماده پرواز خواهیم شد

تا صبح فردا سفر خوبی برای شما آرزومندیم

(خلبان خطوط هوایی "رویا") !

شب خوش . . .

.

.

.

امیدوارم امشب که میخوابی قشنگترین و بهترین آدم دنیا رو تو خواب ببینی

ولی سعی کن بهش عادت نکنی چون من هر شب نمیتونم بیام به خوابت !

شبت به خیر

.

.

.

شب بخیر ای آخرین امید من / نذار تاریکی تو قلبت بنشینه

چشاتو بروی شهر شب ببند / تا چشای کوچیکت خواب ببینه . . .

.

.

.

ای کاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم

و تو اسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کن تا خوابت ببرد

شبت به خیر عزیزم

.

.

.

باز هم شب شدو و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

امشب درانتظار یک شب به خیر تا صبح بیدار خواهم ماند

اما تو چشماهای زیبایت را به رویاها بسپار

شب به خیر

.

.

.

باز صدا می زنم تو را

امشب بازم میسپارمت به اون کسی که تو دیار بی کسی

بین همه دلواپسی مونس و همدمم بوده تو رو به من هدیه داده

شب به خیر بهانه زندگی

.

.

.

تو بخواب نازنینم

به جان تمام دلواپسی هایم قسم

که لحظه ای دیده بر هم ننهم

و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم

قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود

تو بخواب نازنینم .... شب به خیر

.

.

.

خوابی؟

دلم می خواد آروم خوابیده باشی

بی ترس، بی دلهره، بی دلتنگی

دلم می خواد وقتی خوابی اونجا باشم

دم در وایسم، سرمو بچسبونم به چارچوب، نگات کنم

خوب بخوابی گلم

خوابای رنگی ببینی

.

.

.

مثل یه گنجیشک کوچیک اروم بخواب مهربونم

چشماتو رو هم بذار من اینجا بیدار میمونم

کابوس رو زندون میکنم خواب بد رو میسوزونم

حافظ خواب تو میشیم منو خدای خوب دل

چشمهاتو فردا میبینم خوب بخوابی شبت به خیر

.

.

.

ای گل سرخ پاییزم شبت به خیر عزیزم / بوسه به پات میریزم شبت به خیر عزیزم

وقت لالایی گفتنه تو خوب بخوابی عشق من / عشقو به پات میریزم شبت به خیر عزیزم

.

.

.

لالایی کن بخواب قشنگترین یار

منو از خواب غفلت کردی بیدار

لالایی کن بخواب معنی عشقم

الهی بمونی تو سرنوشتم

لالایی کن شبت به خیر عزیزم

تمام عشقمو به پات میریزم

.

.

.

لالایی لا لا بخواب ای گل نازم / که واسه چشای تو قصه می سازم

لالایی لا لا بخواب ای گل سوسن / همه فرشته ها روتو می بوسن . . .

.

.

.

‌میخوام وقتی تو خوابی کنار تو بشینم / اگه یه وقت خوابم برد باز خوابتو ببینم

مواظب خودت باش شبت به خیر عزیزم / ای کاش میشد تو خوابت رنگین کمون بریزم . . .

.

.

.

وقتی تو خوابی،تو مهتاب.....همه چی با من ،غریبه

خواب تو یه سقف کوتاه...پشت اون نوری غریبه

خواب تو،خواب یه گندم....توی سرزمین عشقه

خواب یه قصهء خوب....کفشای غمگین عشقه

خواب تو خواب گل یاس...خواب یه حسِ ِ نجیبه

.

.

.

عزیزم خواب و بیدارت قشنگه / شب من بی تو و بی آب و رنگه

بخواب ای نازنینم, مهربونم, دلنشینم / منم من, عاشقت, آروم باش بهترینم . . .

.

.

.

خوابای رنگی بیبینی / خواب دلتنگی نبینی

شبت به خیر ای مهربون / خوب بخوابی عزیز جون . . .

خمیده پشت از آن دارند پیران جهان دیده

که اندر خاک می جویند ایام جوانی را


نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 7:35 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

آهنگ زیبای دریا با صدای نیما چهرازی

 

باز هم آمدی تو بر سر راهم
ای عشق می کنی دوباره گمراهم
در راه،من جوانی را به سر کردم
تنها از دیار خود سفر کردم
دیریست قلب من از عاشقی سیر است
خسته از صدای زنجیر است
دریا اولین عشق مرا بردی
دنیا دم به دم مرا تو آزردی
دنیا، سرنوشتم را به یاد آور
دریا، سرگذشتم را مکن باور
من غریبی قصه پردازم
چون غریبی غرق در رازم
گم شدم در غربت دریا
بی نشان و بی هم آوازم
می روم شبها به ساحلها
تا بیابم خلوت دل را
روی موج خسته دریا
می نویسم اوج غمها را

 


نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 7:30 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

::

زندگی نامه ی داریوش اقبالی

داریوش در 15 بهمن 1329 (4 فوریه 1951) در تهران به دنیا آمد. پدرش, محمود اقبالی, از ملاکان آذربایجان بود. او دوران کودکی خود را در شهر میانه, زادگاه پدر و ماردش, گذراند, در همان دوران کودکی تنها خواهرش را, گیتی, که 5 سال بیش نداشت, از دست داد و این حادثه موجب تیرگی هایی در رابطه پدر و مادرش شد.

 


اولین بار صحنه را در 9 سالگی, در مدرسه شهر آرا, به مناسبت جشنی تجربه کرد, بعد ها با خواندن ترانه برای دوستان و نزدیکانش با تاییدها و تشویق های صادقانه مواجه شد تا بعدها با اجرای چند ترانه در جشن های خانوادگی حتی از گروهی از افراد ناشناس و غیر وابسته, در عرصه هنر خوانندگی, مورد تایید قرار گرفت تا داریوش بیش از پیش روی به خوانندگی آورد.
سال ها بعد داریوش برای اولین بار از طریق فرستنده تلویزیون آموزشی آن زمان, به همگان معرفی شد تا دریچه ای تازه به درون یک دنیای رویایی و پر جازبه به روی وی گشاده شود.

بعد ها فرست های جدیدی برای عرص وجود در یک زمینه ی وسیعتر فراهم گردید. برنامه پرطرفدار زنگوله ها که در ردیف محبوب ترین برناه های تلوزیونی در آن زمان محسوب میگردید, به دلیل علاقه و توجه بیش از حد نسل جوان, زمینه ی مساعدی برای هنرنمایی گروهی از خوانان مستعد و علاقه مند به کارهای هنری در رشته ی موزیک فراهم آورده بود.
داریوش به اتفاق کیوان و مرحوم افشین مقدم, در سال 1349, گروه سه نفری خوانندگان جوان را متداول کردند. موفقیت این گروه به حدی رسیده بود که حتی برای اجرای برنامه در کاباره ها از آنان دعوت به عمل می آمد و بدینگونه پس از پخش صدا و تصویر آنان در رادیو و تلویزیون, بخصوص برنامه ی 6/8 , گام تازه ای بری پیوستن به گروه خوانندگان حرفه ای, پیش گماشتند. و این در موقعیتی بود که داریوش اسم و رسمی به عنوان یک خواننده تازه نفس بدست آورده بود.

بهانه های استقلال طلبی و فعالیت فردی و تمایل به کسب عنوان و اشتهار به عنوان یک خواننده ی منفرد, دلایل جدایی از گروه سه نفره به دنبال داشت.( لازم به ذکر است که کیوان و افشین همواره به عنوان گروه 2 نفره به فعالیت خود ادامه دادند.)

پس از جدایی از گروه 3 نفره که به سبک 6/8 می خوانندند, داریوش شروع به خواندن ترانه های ملایم تر کرد, که در این میان ترانه ی به من نگو دوست دارم متولد شد و به شکلی بی سابقه و دور از میزان تصور و انتظار, میان مردم گل کرد و پس از آن داریوش به عنوان یک خوانده ی جوان, موفق به کسب هویت شد!

ترانه های بعدی داریوش تماما به سبکی کاملا غمگین و گاهی اعتراض آمیز درآمد, و پی آمدهای نا گواری را از جمله زندانی شدن وی به دلیل خواندن ترانه های سیاسی به دنبال داشت.

داریوش بدون شک محبوب ترین خواننده ی مرد قبل از انقلاب بود, و این محبوبیت هم به اسید و اسید پاشی از سوی معشوقه وی کشید. او با وجود محبوبیتش آنطور که باید و شاید در تلویزیون فعالیت نداشت, به گفته خود او که اعتقاد داشت پخش مکرر ترانه ها از رادیو و تلویزیون موجب اکراه میشود. نکته ی جالب اینجاست که داریوش در هیچ یک از شوهای خود به دوربین نگاه نمیکند.

داریوش علاوه بر هنر خوانندگی اشتیاق زیادی هم به بازیگری در فیلم های سینمایی داشت. او در اوج مشهوریتش در دو فیلم یاران (1353), ساخته محمد دلجو و امیرمجاهد با اجرای زیبای ترانه ی یاران با صدای زیبای فریدون فروغی برای این فیلم، و فریاد زیر آب (1356) به همراه فرزانه تائیدی و شهره و به کارگردانی سیروس الوند ایفای نقش کرد, و در این فیلم دو ترانه فریاد زیر آب و اجازه را نیز به عنوان موزیک متن این فیلم, مورد اجرا قرار داد. داریوش ترانه ی زندونی,که جزو ترانه های سیاسی او به شمار میآید, را برای فیلم گذر اکبر و زهره را برای فیلم رهایی خواند.

داریوش تحصیلات راهنمایی را در مدرسه فارابی کرج گذراند . یکی از معلمانش که آذری زبان بود، برنامه هایی در سالن های ورزشی ترتیب می داد که داریوش در آن سالن ها ایفای نقش می کرد مدتی بعد داریوش به تهران آمد و در دبیرستان مدائن تحصیلاتش را ادامه داد، چندی نگذشت که به خاطر انشای خیلی صادقانه اش از مدرسه اخراج شد . بعد این موضوع به دبیرستان آزادگان نارمک رفت . داریوش 2 سال از تحصیلاتش را در دبیرستان شاپور شهر سنندج گذراند و هنوز هم یادگاری داریوش بر روی یکی از درخت های سنندج موجود است بعد از اتمام درس، کارخوانندگی را به صورت حرفه ای آغاز کرد اولین ترانه ای داریوش که در 17 سالگی اجرا شد ترانه پیمان شکسته بود که ساخته خود داریوش و شعر زیبای علی گزرسه بود، درسال 1349 زمانیکه داریوش 19 ساله شد به طور رسمی کار خوانندگی را با ترانه همیشه جاوید به من نگو دوست دارم آغاز کرد مساله ای که همیشه داریوش را در کنسرت هایش رنج می داد، رفتار پلیس ها و بادی گاردهای برگزار کننده کنسرت ها با هوادارانش بود که این بی مهری ها باعث شده بود تا عشق حاکم بر سالن های کنسرت داریوش کم رنگ شود .

داریوش توسط آقای حسن خیاط باشی راهی تلویزیون شد و با آقای فرشید رمزی که در آن زمان کارگردان تلویزیون بود شروع به همکاری کرد . از آنجایی که در آن زمان مملکت پارتی بازی بود، داریوش را به خاطر یه سری مسائل از تلویزیون اخراج کردند، در آن موقع شاید تنها یکی دو آهنگ از داریوش پخش شده بود . بعد از آن با ایرج جنتی عطائی آشنا شد و با او به راهش ادامه داد . بعد از ایرج با هنرمندانی چون حسن شماعی زاده (آهنگساز چشم من، دستای تو و ...) ،بابک بیات (آهنگسازخونه ،بن بست و ...)، بابک افشار ( آهنگساز آلبوم نفرین نامه ) و اردلان سرفراز کار خویش را ادامه داد . داریوش با کیوان و افشین گروه شش و هشت را تشکیل دادند، ترانه های (شیطنت، چه خوبه آدم همیشه و یاد اون روزهای شاد) مربوط به این گروه می باشد .

داریوش در سال 1351 زمانی که 22 ساله بود به خاطر خوندن ترانه های (بوی گندم، بن بست، جنگل، علی کنکوری و خونه) باعث بر انگیخته شدن خشم نظام شاهنشاهی شد و به زندان قصر افتاد ساواک برای مدتی بدجوری پاپیچش شد و در سن 23 سالگی دوباره به زندان اوین افتاد برای داریوش قابل قبول نبود که به خاطر یک سری آهنگ و ترانه باید مورد باز پرسی قرار گیرد . داریوش به خاطر خوندن این ترانه ها 2 سال و 2 ماه در زندان بود که 6 ماه را در سلول انفرادی سپری کرد .

داریوش علت محبوبیت خود را چنین بیان میکند : سعی کردم خودم باشم، صادق باشم، سعی کردم با مردم رو راست باشم، و این همان رازی است که می تواند هرکس را در قلب های مردم جای دهد .

پاشیدن اسید روی داریوش هنرمند محبوب ایران : مدتی تیتر اصلی روزنامه ها و مجلات شده بود داریوش در این باره چنین می گوید یادمه روی صحنه بودم و داشتم ترانه ی نفرین نامه رو می خوندم که یک دفعه احساس کردم که صورتم گرم شده بعد که متوجه شدم دیدم زنی با یک لیوان آبجو خوری روی صورتم اسید پاشیده خوشبختانه در مجاورت با هوا خاصیت اسید کم شده و آسیب جدی بر من وارد نشد، نمی دونم این عشق بود، نفرت بود، چی بود که این زن رو مجبور به این کار کرد .

در کارنامه هنری 36 ساله او بیش از 200 ترانه ثبت شده و ایفای نقش در 2 فیلم یاران و فریاد زیر آب تجربه سینمایی او می باشد . جهان عرب با سبک غنی او آشناست، از این رو جایزه افتخاری فستیوال ویدیو کلیپ در بحرین به او اهدا گردید. داریوش در شب مراسم از صلح و آزادی و امنیت در کشورهای منطقه، مخصوصاً وطنش، پیام داد با این آرزو که مستبدین و دیکتاتورها از تاریخ پند بگیرند.

سال 2000 سال رویش داریوش : داریوش کارش را ادامه داد تا اینکه از 2000 گفت سال 2000 سالی که همه از همهمه های یکی شدن به من شدن روی می آوردند . ترانه سال 2000 که در آن زمان برای مردم غیر باور و همه زیر لب می گفتند: داریوش از چه میگوید...؟ از سقوط، از فرار، از شکفتن فلز آری غیر باور بود در زمانی که اوج محبت بود از سال 2000 بگویی، آری به شب های پر از قصه رسیدیم به سال 2000 وقتی که سال میلادی داشت ورق می خورد، بودند کسانی که ترانه 2000 را زمزمه میکردند آن لحظه بر داریوش چه گذشت ...؟ اما بر خلاف تصور سال2000میلادی برای داریوش شروعی دوباره بود، بهتر بگویم تولدی دوباره داریوش در این سال توانست از دست اعتیاد خلاص شود، بیماری که چندین سال دامن گیر او بود اعتیاد بیماری که امروزه دامن گیر جامعه ما شده، در مورد اعتیاد سخن گفتن زیاد است از سال 2000 داریوش دامنه ی فعالیت خود را وسیع تر نموده و به حمایت از هموطنان دردمندش، که از بیماری اعتیاد رنج می بردند، سازمان مرکز بهبودی ایرانیان را، همراه یاران دیگرش تأسیس نمو د. با پایه گذاری بنیاد آینه و عضویت در سازمان عفو بین الملل، فعالیت های اجتماعی او گسترده تر گردید . او در این راستا می کوشد تا با پیام بهبودی و ارائه آگاهی، پیشگیریی و مبارزه با همه آسیب های اجتماعی، بخصوص بیماری اعتیاد، فضایی سالم برای هموطنان در آتش نشسته سرزمینش بوجود آورد . اما هنر مندانی چون اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطائی، فرید زولاند و ... از داریوش گفته اند که شنیدن حرفهای آنان خالی از لطف نیست .

داریوش از زبان اردلان سرفراز : در مورد داریوش من یک کتاب 35 ساله میدونم، ولی مختصر می کنم حرفم را جدای کیفیت های تکنیکی صدای داریوش که باید اساتید موسیقی در موردش سخن بگویند، در مورد داریوش فقط این را می توانم بگویم که داریوش صدای زخمیه سرزمین ماست . داریوش صدایی بوده که در طول 35 سال پا به پا و همگام ترانه ی متعهد و بیدار ایران قدم برداشته و به قول دوست شاعرم، آقای فرهاد شیوانی (به صدایی می خواهم برسم که گلویش نی خونین شکایت باشد) که داریوش آن صدایی است که به اعتقاد من و دیگر همکارانم که نقشی در ترانه بیدار و ترانه متعهد و ترانه مولف دارند در سرزمین من بار عاطفی این ترانه ها را داریوش به بهترین وجه به دوش کشیده و به مردمی که مخاطبین اصلی هر هنر متعهد هستند رسانده و به سعادت کارهای داریوش یک به یک اگر مرور کنیم در کنار ما پای مردانه ایستاده و این از نظرکیفیت های یک صدای متعهد . در انتها می خواستم بگویم که داریوش واقعیت ترانه راستین و متعهد و ترانه بیدار ایران هست، از آغاز تا به امروز، ترانه ی ماندنی یعنی آیینه ی رو در روی اجتماع و سرزمین من، نشانگر تمام کمی و کاستیها .

داریوش از زبان فرید زولاند : من افتخار این را دارم که در حدود 35 سال است با داریوش کار می کنم و در طی این مدت بهترین کارهای خود را که البته با صدای داریوش و اشعار زخم دار آقایان اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطائی و شهیار قنبری می باشد را ساخته ام . داریوش به نظر من کسی هست که اعتبار مو سیقی ماست، اعتبار ترانه هست، ترانه بیدار، داریوش کسی هست که با صداش حقیقت را به رخ می کشد، درد او درد مردم هست و درد ترانه سرا و آهنگساز را خوب می داند و به صورت درست و به صورتی که لازمه به مردم ارائه میدهد . داریوش کسی هست که ترانه را از صورت گل و بلبل و از صورت کوچه و بازاری به صورت جدی و اجتماعی در می آورد و مسائل اجتماعی و سیاسی را بیان می کند و داریوش به نظر من بهترین پیام دهنده ترانه است. و من خودم از نظر احساسی و کاری وقتی که برای داریوش کار می کنم، صدای او، رفاقت او، صداقت او، در وجود و احساس من وجود داره و صداش در گوشم می خونه و برایش آهنگی رو می سازم که در وجود من به وسیله ی صدای او نواخته می شود و این را هم می دونم که این پیام به طور صحیح به دست مردم و گوش مردم می رسه .

اما مسئله ای که همه را حیرت زده کرد درخشش داریوش در سینماست، داریوش با بازی در دو فیلم فریاد زیر آب و یاران توانست در دنیای هنرپیشگی نیز خود را محک بزند آن هم چه محکی...! در فیلم فریاد زیر آب که شاید بتوانم بگویم بارها و بارها این فیلم را دیده ام ولی هر بار دیدن آن تازگی خاصی برای من داشته و توانسته است ارتباط جدیدتری با من برقرار کند نیازی به خلاصه گویی داستان فیلم نیست چون می دانم برای یک بار هم که شده، این فیلم ها را دیده اید و می توانم حدس بزنم که پرده به پرده ی این فیلم را حفظ هستید. اما مسئله ای که به واقعیت گرایی فیلم کمک می کند تطبیقی از دنیای امروزی و دنیای لیلی و مجنونی سناریو است که در این فیلم دردهای جامعه به کنار رفته و عشق به میان می آید . داریوش علاوه بر ایفای نقش در این دو فیلم در بسیاری از فیلم ها با صدای خود توانسته است به فروش بیشتر آن فیلم کمک کند، که باز هم هنر داریوش است که من و تو را به پای گیشه بلیط فروشی می کشاند .

داریوش در طی فعالیت هنری خود, قبل از انقلاب, بیش از 300 ترانه در بیش از 30 صفحه و کاست مستقل خود به موسیقی ایران عرضه کرد, و حضور کاملا فعالی نیز بعد از انقلاب داشته, و همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد. دور از انساف نیست که اشاره ای داشته باشیم به تلاشی که داریوش برای جوانان ایرانی مبتلا به اعتیاد و کمک های مالی به نیازمندان داشته و دارد.

در حال حاضر از داریوش 11 کلیپ تصویری در آرشیو ما موجود می باشد:

دو اجری ترانه ی شبخون 1 و 2
زندونی
یاور همیشه مومن
نفرین نامه
جشن دلتنگی
به خود رسیدن
از تو
شقایق
دو اجرای گل بارون زده ی من 1 و 2
و خورشید خانوم آفتاب کن

موسیقی داریوش یادآور این امید و نوید است که با پشتکار، عشق، ایمان، و با یک هدف والا میتوان وطن را دوباره ساخت، اگر چه با خشت جان خویش .


نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 7:26 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

قلب یخی

متن آلبوم قلب یخی از مازیار فلاحی

متن ترانه دروغه:

 

همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی
همه میگن که
دوباره دل تنگمو شکستی ...دروغه...‏
چه جوری دلت می اومد منو اینجوری ببینی‏

با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی
همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که
دروغه ...‏
همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم
همه حرفاشون دروغه تا ابد
اینجا میمونم‏
بی تو و اسمت عزیزم...اینجا خیلی سوت و کوره
ولی خوب عیبی
نداره ..دل من خیلی صبوره...صبوره...‏
همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو
نیستی
همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی ...دروغه...‏
چه جوری دلت می اومد
منو اینجوری ببینی‏
با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی
همه گفتن که تو
رفتی ولی گفتم که دروغه ...‏
همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم
همه
حرفاشون دروغه تا ابد اینجا میمونم‏
بی تو و اسمت عزیزم...اینجا خیلی سوت و
کوره
ولی خوب عیبی نداره ..دل من خیلی صبوره...صبوره...‏
همه میگن که تو
نیستی همه میگن که تو مردی
همه میگن که تنت رو به فرشته ها
سپردی...دروغه...‏

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه رویای واقعی:

 

واسه ی دیدن بارون اشکام ، دوباره خاطره هامو سوزوندم

 

ولی تو اینجا نبودی ببینی ، چجوری پای نگاه تو موندم

 

تو نبودی که ببینی دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده

 

منی که بی تو یه لحظه نبودم ، کی دل خاطره هاتو شکونده

 

میون رنگ عجیب نگاهت ، یکمی فاصله مونده تا دریا

 

تا دل خسته نفس به نفس شه ، تو بیا واقعی شو خود رویا

 

واسه ی دیدن ساحل چشمات ،  همه ی دار و ندارم رو میدم

 

واسه ی شادی قلبت عزیزم ، همه احساس تو قلبم رو میدم

 

نمیدونم..... نمیدونم..... نمیدونم.....

 

نمیدونم..... نمیدونم..... نمیدونم.....

 

واسه ی دیدن بارون چشمام ، همه ی خاطره هامو سوزوندم

 

آخه تو اینجا نبودی ببینی ، چجوری پای نگاه تو موندم

 

تو نبودی که ببینی دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده

 

منی که بی تو یه لحظه نبودم ، کی دل خاطره هاتو شکونده

 

میون این همه دوری مفرط ، چجوری میشه دستاتو بگیرم

 

حالا که خسته ی بغضم عزیزم ، تو نذار اینجوری بی تو بمیرم

 

نمیتونم..... نمیدونم.....

 

میون رنگ عجیب نگاهت ، یکمی فاصله مونده تا دریا

 

تا دل خسته نفس به نفس شه ، تو بیا واقعی شو خود رویا

 

واسه ی دیدن ساحل چشمات ،  همه ی دار و ندارم رو میدم

 

واسه ی شادی قلبت عزیزم ، همه احساس تو قلبم رو میدم

 

نمیدونم..... نمیدونم..... نمیدونم.....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه خداحافظ:

 

دیگه دیره واسه موندن ، دارم از پیش تو میرم
جدایی سهم
دستامه ، که دستاتو نمیگیرم
تو این بارون تنهایی ، دارم میرم خداحافظ
شده این
قصه تقدیرم ، چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره واسه موندن ، دارم از پیش تو
میرم
جدایی سهم دستامه ، که دستاتو نمیگیرم
تو این بارون تنهایی ، دارم میرم
خداحافظ
شده این قصه تقدیرم ، چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره دارم میرم ، چه
قدر این لحظه هاسخته
جدایی از تو کابوسه ، شبیه مرگ بی وقته
دارم تو ساحل
چشمات ، دیگه آهسته گم میشم
برام جایی تو دنیا نیست ، تو اوج قصه گم میشم

 

دیگه دیره دارم میرم ، برام جایی تو دنیا نیست

 

به غیر از اشک تنهایی ، تو چشمم چیزی پیدا نیست

 

باید باور کنم بی تو ، شبیه مرگ تقدیرم

 

سکوت من پر از بغض ، دیگه دیره دارم میرم

 

خداحافظ....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه 10:30:

 

 

 

کاشکی چشمامو میبستم ، کاشکی عاشقت نبودم

 

اما هستم....

 

کاش ندونی بی قرارم ، کاش اصن دوست نداشتم

 

اما دارم....

 

کاش ندونی که دلم واسه چشات پر میزنه

 

کاش ندونی که میاد هر روز بهت سر میزنه

 

کاشکی بارون غمت منو میبرد

 

کاش ندونی که نگاهم ، خیره مونده به نگاهت

 

کاش ندونی که همیشه ، موندگارم چشم به راهت

 

کاشکی احساسمو عشقت ، دیگه میمرد

 

کاش گلاتو میسوزندم ، کاش میرفتم نمیموندم

 

اما موندم...

 

کاش یکم بارون بگیره ، کاش فراموشت کنم من

 

اما دیره...

 

کاش ندونی که دلم واسه چشات پر میزنه

 

کاش ندونی که میاد هر روز بهت سر میزنه

 

کاشکی بارون غمت منو میبرد

 

کاش ندونی که نگاهم ، خیره مونده به نگاهت

 

کاش ندونی که همیشه ، موندگارم چشم به راهت

 

کاشکی احساسمو عشقت ، دیگه میمرد

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه عادت عاشقی:

 

تازه عادت کرده بودم ، که تو تنهایی بمونم

 

ولی وقتی تو رو دیدم ، دیگه گفتم نمیتونم

 

تازه عادت کرده بودم ، که باشم تنهای تنها

 

تا که دیدمت دلم گفت ، تویی اون عشق تو رویا

 

تازه عادت کرده بودم ، تازه عادت کرده بودم

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه دل تنها:

 

تو یه لحظه به چشای من نگاه کن ، با صدای من در قلبتو وا کن

 

کمی آرامش رو حس کن تو ترانه م ، واسه تو یه دنیا حس عاشقانه
ام

 

دلتو به این صدای خسته بسپار ، تو منو داری عزیزم منو اینبار

 

من میخونم تا تو آرامش بگیری ، تو با من به سمت تنهایی نمیری

 

دل تنهاتو به دست گله نسپار ، تو منو داری عزیزم منو اینبار

 

دوست دارم حس کنی تو ترانه هامی ، تنها نیستی تو مثه نفس
باهامی

 

دل تنهاتو به دست گله نسپار ، تو منو داری عزیزم منو اینبار

 

دوست دارم حس کنی تو ترانه هامی ، تنها نیستی تو مثه نفس
باهامی

 

تنها نیستی تو مثه نفس باهامی...

 

قلبتو رها بکن تو این ترانه ، فقط آرامشو حس کن عاشقانه

 

دوست دارم از این صدا عشقو بگیری ، حس کنی رو بال ابرا داری
میری

 

بگو آرومی ، بگو غمی نداری ، تو منو داری عزیزم ، منو داری...

 

من میخونم تا تو آرامش بگیری ، تو با من به سمت تنهایی نمیری

 

قلب تنهاتو به من بسپار ، منو داری ، منو اینبار....

 

دل تنهاتو به من بسپار ، تو منو داری ، منو اینبار...

 

دل تنهاتو به دست گله نسپار ، تو منو داری عزیزم منو اینبار

 

دوست دارم حس کنی تو ترانه هامی ، تنها نیستی تو مثه نفس
باهامی

 

دل تنهاتو به دست گله نسپار ، تو منو داری عزیزم منو اینبار

 

دوست دارم حس کنی تو ترانه هامی ، تنها نیستی تو مثه نفس
باهامی

 

تنها نیستی تو مثه نفس باهامی....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه فرض محال (ریمیکس):

 

حالا که همش خیاله ، بذار دستاتو بگیرم
بذار تو فرض محالم ،
با تو باشم تا بمیرم
بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت
بمونم....

 

حالا که همش تو رویاست ، نذار دلتنگت بمونم
مرگ بیداری برا
من ، اینو خیلی خوب می دونم
بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت
بمونم....

 

قلب من....

 

چشمام می گه نیستی....

 

بگو که هنوز چشاتو ، رو به عشق من نبستی..
چشم من می گه تو
رفتی....

 

حالا که همش خیاله ، بذار دستاتو بگیرم
بذار تو فرض محالم ،
با تو باشم تا بمیرم
بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت
بمونم....

 

حالا که همش تو رویاست ، نذار دلتنگت بمونم
مرگ بیداری برا
من ، اینو خیلی خوب می دونم
بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت بمونم ، بذار عاشقت
بمونم....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه گریه:

 

سر رو شونه هات میزارم ، تا که گریمو نبینی
نمی خواستم که
برنجی ، نمی خواستم که ببینی
گریه های بی صدامو ، اشکهای بی انتهامو
دونه
دونه پس می گیرم ، با تو نفس می گیرم

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه بانوی خیال:

 

شبا مستم ز بوی تو ، خیالم ها ز روی تو

 

خرامون از خیال خود ، گذر کردم ز کوی تو

 

بازم بارون زده نم نم ، دارم عاشق میشم کم کم

 

بزار دستاتو تو دستام ، عزیز هر دم ، عزیز هر دم

 

بازم بارون زده نم نم ، دارم عاشق میشم کم کم

 

بزار دستاتو تو دستام ، عزیز هر دم ، عزیز هر دم

 

گناه من تویی جادو ، نگاه من تویی هر سو

 

مرا از خواب من بانو ، تویی صیاد منم آهو

 

شب تنهایی و زار و ، کسی هرگز نبود یار و

 

خراب یاد تو بودم ، تو بردی از نگات مارو

 

بازم بارون زده نم نم ، دارم عاشق میشم کم کم

 

بزار دستاتو تو دستام ، عزیز هر دم ، عزیز هر دم

 

بازم بارون....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه طوقی:

 

کفتر چله خونمون ، کفتر خوب و مهربون ، کفر خوب و باوفا ، شاه همه
پرنده ها !

 

وقتی میری تو آسمون ، نقطه میشی توی هوا نگات به دستای منه ، تنت
کجا ؟ دلت کجا ؟

 

معلم عزیز من ، گفته یه انشا بنویس از گلهای روی زمین ، تا دل ابرا
بنویس ، چی بنویسم طوقی جون ؟ حرفی نمونده واسمون !

 

انشا که نیست ، درد دل... حرفهای ساده مشکله...

 

بنام اون خدایی که واسه همه دنیا نفسه ، کاشکی که فردا نرسه...

 

شبای هیچ بنده خدا نباشه مثل شب ما ، به آسمون نگاه کنه تا صبح دعا
دعا کنه ، کاشکی که شب سحر نشه هیچکسی دریدر نشه ، صابخونمون فردا نیاد اساسو تو
کوچه خیس نریزه با داد و بیداد....

 

اگر چه نصف شب بابام ، بساطشو جمع بکنه ، یه ذره از اربده هاش سر
هممون کم بکنه...

 

با سیلی تو گوشم نزنه ، وقتی که دلخوشیش کمه...

 

مادربزرگ اگر بازم زیاد برام دعا کنه ، شاید اگر بیشتر از این
خدامونو صدا کنه...

 

اگر که خواهر کوچیکم ، راه بره بازم بی عصا...

 

طوقی خوب و باوفا ، شاه همه پرنده ها ، قسم به عظت خدا ، میبرمت
امام رضا...

 

معلمم نگاه میکرد به کاشی روی زمین ، با بغض سردی تو صداش

 

گفت برو بچه جون بشین..

 

نمره ی بیست ارزونیت...

 

فقط تو انشاتو نخون...

 

 

 

خستگی هامو بگیری ، غم چشمامو بگیری

 

درد و از تنم بگیری ، بزارین برم از اینجا

 

بزارین برم از اینجا...

 

جنگ من با تن تمومه ، بردن و باختن تمومه

 

بزارین برم از اینجا ، موندن و رفتن تمومه

 

نمیخوام ، آه ، نمیتونم...

 

به لبم رسیده جونم...

 

نزارین اینجا بمونم ، بزارین برم از اینجا

 

بزارین برم از اینجا...

 

خستگی هامو بگیری ، غم چشمامو بگیری

 

درد و از تنم بگیری ، بزارین برم از اینجا

 

بزارین برم از اینجا...

 

بزارین برم از اینجا...

 

جنگ من با تن تمومه ، بردن و باختن تمومه

 

بزارین برم از اینجا ، موندن و رفتن تمومه

 

نمیخوام ، آه ، نمیتونم...

 

به لبم رسیده جونم...

 

نزارین اینجا بمونم ، بزارین برم از اینجا

 

بزارین برم....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه قلب یخی:

 

زیر بارون نفساتو دوست دارم ، عطر خوب تورو بارون میگیره

 

با تو زندگی چه رویایی میشه ، با تو این قلب یخی جون میگیره

 

دوست دارم تموم لحظه هامو با تو باشم

 

دوست دارم که دست گرمتو بگیرم

 

دوست دارم تموم خاطراتم با تو باشه

 

دوست دارم تو انتظار تلخ تو بمیرم

 

دوست دارم فقط چشاتو وا کنی ، تا ببینی که چقدر دوست دارم

 

همه خوبیاتو باور میکنم ، نمیتونم بی تو طاقت بیارم

 

زیر بارون نفساتو دوست دارم ، بوی  خوب تورو بارون میگیره

 

با تو زندگی چه رویایی میشه ، با تو این قلب یخی جون میگیره

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه فرض محال:

 

قلب من می گه که هستی ، اما چشمام می گه نیستی
خیلی سخته
باورم شه ، که تو پیشم دیگه نیستی

 

بگو که هنوز چشاتو ، رو به عشق من نبستی
چشم من می گه تو
رفتی ، اما قلبم می گه هستی

 

حالا که همش خیاله ، بذار دستاتو بگیرم
بذار تو فرض محالم ،
با تو باشم تا بمیرم

 

بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم....

 

حالا که همش تو رویاست ، نذار دلتنگت بمونم
مرگ بیداری برا
من ، اینو خیلی خوب می دونم
بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت
بمونم....

 

مگه میشه تو نباشی ، تو مثه نفس می مونی
دستای گرمتو کاشکی
، تو به دستم برسونی
بی تو قلبم بی پناه ِ ، می میرم وقتی که نیستی
مگه میشه
باورم شه ، که تو پیشم دیگه نیستی

 

حالا که همش خیاله ، بذار دستاتو بگیرم
بذار تو فرض محالم ،
با تو باشم تا بمیرم
بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت
بمونم....

 

حالا که همش تو رویاست ، نذار دلتنگت بمونم
مرگ بیداری برا
من ، اینو خیلی خوب می دونم
بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت
بمونم....

 

 

 

-------------------

 

متن ترانه عمق احساس:

 

یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی

 

بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی

 

بزار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس

 

بزار حبس ابد باشم ، تو عشقی که برام رویاست

 

بزار با گریه اینبارم ، بگم خیلی دوست دارم

 

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

 

دلم میگیره هر روزی که میبینم تو دلگیری

 

دارم میمیرم از وقتی سراغم رو نمیگیری

 

نگاهم رو از تو دزدیدم ، با این چشمای غمبارم

 

نمیخواستم بدونی که چقدر چشماتو دوست دارم

 

ولی با گریه اینبارم میگم خیلی دوست دارم

 

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم


نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 7:23 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

 

عکس  خسرو شکیبایی و بیوگرافی خسرو شکیبایی

 خسرو شکیبایی

شکیبایی

 

بیوگرافی خسرو شکیبایی:

در شناسنامه اسمش «خسرو» است ولی خانواده و بچه محل ها «محمود» صداش می کردند. خسرو شکیبایی متولد فروردین 1323 در خیابان مولوی تهران.
پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ، 13-14 ساله بود _ظاهرا بر اثر سرطان _ از دنیا رفت و باعث شد اون پیش از پایان کودکی وارد زندگی بزرگسالانه بشود.
او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود ، تو خیاطی و کانال سازی وآسانسور سازی کار می کند. در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر میرود و بعد از مدتی به عباس جوانمرد ، معرفی و به صورت کاملا حرفه ای بازیگر تئاتر میشود. بازی در تئاتر ادامه داشت تا
بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی، 1361) به سینما آمد. و تا سال 1368 در نقشهایی ظاهر شد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی، 1368) بود که نام خسرو شکیبایی سر زبانها افتاد. او برای بازی بسیار زیبایش در همین فیلم از هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
خسرو شکیبایی از سال 1368 به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع و اقسام لباسها و تیپهای مختلف تکرار کرد. اما توانایی هایش انکارناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملا متفاوت در فیلم کیمیا (احمدرضا درویش، 1373) و بازی متفاوت او در فیلم کاغذ بی خط (ناصر تقوایی، 1380).
خسرو شکیبایی در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش مدرس بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد تا بازی در مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و این اواخر هم که مجموعه تلویزیونی در کنار هم را روی آنتن دارد.
او آخرین جایزه اش را از ششمین جشن ماهنامه دنیای تصویر برای بازی در فیلم کاغذ بی خط دریافت کرد.
پس از گذشت نزدیک به 22 سال از اولین حضورش در سینمای مسعود کیمیایی، بار دیگر و اینبار در کنار استاد عزت الله انتظامی در فیلمی از مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد: « حکم » (1383)

و چقدر عالی بازی کرد. او در سال 1384 و 1385 چهار بازی قدرتمند دیگر نیز به کارنامه سینمایی اش افزود: چه کسی امیر را کشت؟، اتوبوس شب، رئیس و دست های خالی

مجموعه آثار:

- خط قرمز (مسعود کیمیایی - 1361)
- دادشاه (حبیب کاووش - 1362)
- صاعقه (1364)
- رابطه (پوران درخشنده - 1365)
- دزد و نویسنده (کاظم معصومی - 1365)
- ترن (امیر قویدل - 1366)
- شکار (مجید جوانمرد - 1366)
- هامون (داریوش مهرجویی - 1368)
- عبور از غبار (پوران درخشنده - 1368)
- ابلیس (احمدرضا درویش - 1368)
- جستجو در جزیره (مهدی صباغزاده - 1369)
- سارا (داریوش مهرجویی - 1371)
- پرواز را بخاطر بسپار (حمید رخشانی - 1371)
- یکبار برای همیشه (سیروس الوند - 1371)
- بلوف (ساموئل خاچیکیان - 1372)
- کیمیا (احمدرضا درویش - 1373)
- پری (داریوش مهرجویی - 1373)
- درد مشترک (یاسمین ملک نصر - 1373)
- لژیون (سیدضیاءالدین دری - 1373)
- سایه به سایه (علی ژکان - 1374)
- خواهران غریب (کیومرث پوراحمد - 1374)
- سرزمین خورشید (احمدرضا درویش - 1374)
- عاشقانه (علیرضا داودنژاد - 1374)
- روانی (داریوش فرهنگ - 1376)
- زندگی (اصغر هاشمی - 1376)
- دختردایی گمشده (داریوش مهرجویی - 1377)
- میکس (داریوش مهرجویی - 1378)
- دختری بنام تندر (حمیدرضا آشتیانی پور - 1379)
- کاغذ بی خط (ناصر تقوایی - 80/1379)
- مزاحم (سیروس الوند - 1380)
- اثیری (محمدعلی سجادی - 1380)
- صبحانه برای دو نفر (مهدی صباغزاده، 1382)
- ازدواج صورتی (منوچهر مصیری، 1383)
- سالاد فصل (فریدون جیرانی، 1383)
- حکم (مسعود کیمیایی، 1383)
- پیشنهاد پنجاه میلیونی (مهدی صباغزاده، 1383)
- ستاره ها: ستاره بود (فریدون جیرانی، 1384)
- عروسک فرنگی (فرهاد صبا، 1384)
- چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور، 1384)
- اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد، 1385)
- دست های خالی (ابوالقاسم طالبی، 1385)
- رئیس (مسعود کیمیایی، 1385)

مجموعه های تلویزیونی:
- مدرس
- روزی روزگاری (امرالله احمدجو، 1368)
- خانه سبز (مجموعه - بیژن بیرنگ، مسعود رسام - 1375)
- کاکتوس (مجموعه سری اول - محمدرضا هنرمند - 1377)
- تفنگ سرپر‌ (مجموعه - امرالله احمدجو - 79/1378)
- در کنار هم (مجموعه تلویزیونی - فتحعلی اویسی- 1381)

جشنواره ها و جوایز:

- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از هشتمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « هامون » - 1368
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « کیمیا » - 1373
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « سالاد فصل » - 1383
- برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « اتوبوس شب » - 1385
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از یازدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « یکبار برای همیشه » - 1371
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از دهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « چه کسی امیر را کشت؟ » - 1385
- دومین بازیگر نقش اول مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « کاغذ بی خط » - 1381
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از پانزدهیمن جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « سایه به سایه » - 1375
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیستمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « کاغذ بی خط » - 1380

 

"روحش شاد"

 


نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 7:20 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

  • 1. چه امید بندم در این زندگانی
    که در ناامیدی سر آمد جوانی
    سرآمد جوانی و ما را نیامد
    پیام وفایی از این زندگانی
  • 2. بنالم زمحنت همه روز تا شام
    بگریم ز حسرت همه شام تا روز
    تو گویی سپندم بر این آتش طور
    بسوزم از این آتش آرزوسوز
  • 3. بود کاندرین جمع ناآشنایان
    پیامی رساند مرا آشنایی؟
    شنیدم سخن ها زمهر و وفا، لیک
    ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
  • 4. چو کس با زبان دلم آشنا نیست
    چه بهتر که از شِکوه خاموش باشم
    چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر
    که از یاد یاران فراموش باشم
  • 5. ندانم در آن چشم عابدفریبش
    کمین کرده آن دشمن دل سیه کیست؟
    ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
    چنین دل شکاف و جگرسوز از چیست؟
  • 6. ندانم در آن زلفکان پریشان
    دل بی قرار که آرام گیرد؟
    ندانم که از بخت بد، آخر کار
    لبان که از ان لبان کام گیرد؟
  • 7. شعری از دکتر علی شریعتی

نوشته شده در چهارشنبه 90/11/12ساعت 9:4 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : Pichak